دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

دوباره میسازمت وبلاگ!!!

وبلاگم به طرز عجیبی حذف شده!!!!!!!یعنی ناپدید شده!!!!و الان من به جز حیرت حس دیگه ای ندارم!از شدت سوختگی بیحس شدم!!!دارم دوباره اینجا رو میسازم!اگر اومدین اینجا و دیدین همه چی پریده دست به گیرنده هاتون نزنین!اشکال از فرستنده ی لعنتیه!!!!

توضیح نامه:

امروز در حالیکه تازه از دانشگاه برگشته بودم و از خستگی نزدیک به کسب مقام رفیع شهادت! بودم شروع کردم به جواب دادن کامنتهای دوستان...صفحه رو بستم و رفتم یه آبی به دست و روم بزنم که کاش نرفته بودم!البته فرقی هم نداشت!برگشتم و وبلاگم رو باز کردم که دیدم جا تره و بچه نیست!!!با پیغامی مواجه شدم که هرچی خوندمش نتونستم هضمش کنم!«وبلاگ مورد نظر در سیستم بلاگ اسکای موجود نمی باشد.»!!!فکر میکردم دارم خواب میبینم!خواب که نه؛کابوس!برای همین زنگ زدم به کیامهر و کیامهر مطمئنم کرد که بیدارم!

چرا و چطورش رو نمیدونم!فقط میدونم امروز صبرم محک خورد!اول این حذف شدگی وبلاگ!بعد خرابکاری توی آشپزخونه و مجبور شدن به تمیزکاری نیم ساعته!قطع شدن اینترنت!باز نشدن سایت پیچک که همیشه قالب وبلاگم رو از اونجا میگرفتم!الان هم دومین باره که دارم این متن رو مینویسم!چرا؟چون وسطش کامپیوتر ری استارت شد!و چه صبورم من!به به!

آهنگ دلکده ی قدیمی رو اینجا هم گذاشتم...چون هم خودمو آروم میکنه هم خیلیهاتون گفته بودین که دوستش دارین...قالب رو به محض درست شدن سایت پیچک عوض میکنم...لینکها رو گذاشتم دوباره...اگر کسی جا افتاده به بزرگواری خودش ببخشه...و فعلا همین.

تشکر نامه:

از کیامهر یک دنیا ممنونم به خاطر دلگرمی ای که بهم داد و اینکه وظیفه ی خطیر آگاه کردن من از بیدار بودنم رو به عهده گرفت!چون واقعا نمیدونست بعد از تأیید حذف شدگی وبلاگم من ممکنه چه برخوردی داشته باشم و این خطر رو به جون خرید!مررررسی کیامهر جان...

از همه ی شماها به خاطر دلداری و دلگرمیتون ممنونم...همین بودن شماست که نمیذاره ناامید شم....مرسی از همگی.

نظرات 50 + ارسال نظر
کیامهر یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 16:50


خونه جدید مبارکه
من شرمنده ام الهه
چون اولین کامنت رو من نذاشته بودم مجبور شدم وبلاگ قبلیت رو بترکونم

چرا این کارو کردی؟؟؟؟؟به خدا اولین کامنت رو تو اینجا خودت گذاشته بودی!!!یادت نیست؟!همون شهریور ماه!اولین اولین کامنت!
من اینجا رو میسازم دوباره...ولی خیلی دلم میخواد بدونم چرااااا؟؟؟!
مررررسی کیامهر.واقعا روحیه م عوض شد....حالم خوبه نگران نباش

کیامهر یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 16:57

حیف نیست وبلاگ به این خوبی با پست خاک بر سرت شروع بشه ؟
اسم پستت رو عوض نمی کنی؟
مجبورم اینم بترکونم

تقصیر خودمه که اسمت رو گذاشتم وبلاگ ترکون!آقا من منظورم وبلاگ خودت بود!نگفتم منو تهدید کن که!وبلاگ منو واسه چی میخوای بترکونی؟جو ترکوندن گرفتتت؟
ولی جدا از شوخی خودمم تو فکر عوض کردنش بودم و الان که کامنتت رو دیدم باز هم موندم تو کف آنتنها!!!

کرگدن یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 17:39

مگه میشه ؟
بیشتر دققت کنید شاید همین دور و ورا باشه !

زیر و رو کردم اینجا رو آقا محسن!!اگر چیزی از وبلاگم باقی مونده بود که نمیتونستم دوباره با همین اسم وبلاگ بسازم!حالا اینکه کی یا چی مقصره نمیدونم به خدا
دارم میرم بیرون که هوا به مغزم بخوره دوباره برگردم ببینم چه گلی میشه به سرم بگیرم...مررررسی از شما که اومدین

آلن یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 18:02

بی خیال.
چطوری آخه ؟
راستش به عقل من که نرسید ، شاید به عقل جن برسه.
یه دقیقه وایسا ، برم ازش بپرسم.

ازش پرسیدم. گفت که اونم نمی دونه.
پس یعنی کی می دونه ؟

جن هم نمیدونست؟جل الخالق!نمیدونم کی میدونه...مثل آدمای برق گرفته شدم وقتی پیغام سایت رو دیدم!!!!خییییییلی دلم میخواد بدونم این قضیه از کجا آب میخوره!

روشنک یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 18:17 http://hasti727.blogfa.com

ای بابا چی شده؟ همینه دیگه یه روز نبودما........کن فیکون شد.
ولی باور کن حتما صلاح در همین بوده که دوباره شروع کنی

نمیدونم روشنک...این روزا با وجود همه ی خستگیم با عشق اینجا رو درست کردم...انگار خونه خرابم کردن!ولی درستش میکنم...من کم نمیارم

پاییز بلند یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 18:24 http://paizeeboland.blogsky.com

دروووووووووووووووووووووووووووود
به ما که رسید بلاگ اسکایی طپید...
من از اول میدونستم یه ریگی تو کفش این سران فتنه ی بلاگ اسکاییه (کرگدن و کیا مهر) تخلیه پایتخت (پرشین بلاگ) بودن ..
من میدونستم اینجا زلزله میاد واسه اینکه گناه کردیم..
من میدونستم به خشم خدا گرفتار میشیم واسه اینکه ذکات ندادیم..
من میدونستم وبلاگا اینجا میپره واسه اینکه به حرف آقا گوش ندادیم..
من میدونستم م م م م م

سلاااااااام....
میبینین آقا محسن؟واقعا به ما که رسید.......
شما چقدر چیز میدونستیییین...خب به منم میگفین اگر اینهمه میدونستیییین...حالا که اینقدر میدونین بگین کی با من اینکارو کرده؟

روشنک یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 19:18 http://hasti727.blogfa.com

هنوز خبری نیست
پس کجایی؟

بیرون بودم روشنک...رفتم به مغزم دود برسونم!!!منظورم آلودگی هواست هااا..فکر بد نکن...الان این شکلی شدم من

مهربان یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 20:37 http://mehrabanam.blogsky.com/

کار کار خودیه

صبور باش همه چی از اول

نمیدونم...خودی ای که این کارو بکنه ناخودیه!
مرسی مهربان جونم..صبورم...ای دی اس ال هم قطع شده!همه چی گره خورده انگار...ولی بازم صبورم...درست میشه...

ساده یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 21:46 http://arvah-sokot.blogfa.com


اخی
عیب نداره
دوباره اگر چه با خشت جان خویش

واقعا با خشت جان!
مرسی ساده ی عزیزم

سپیده یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 21:51 http://setaresepideashk.persianblog.ir

عزیزم یه ذره بگرد شاید یه گوشه کناری گذاشتی اش والان نمیدونی کجاست ؟ سوزن که نیست گم شه ...

میگم شاید کار جناب بوترابی مدیر پرشین بلاگ دست به غارت خونه ی همسایه زده تا زهر چشمی باشه واسه امثال من که هوس کوچ نکنن سر سیاه زمستون ...

نیست سپیده...از سوزن راحت تر نابود شده!!!!به همین آسونی!
آره واقعا!شاید!پس بر شما واجب است که هجرت کنید!تا مشتی باشد بر دهان استکبار پرشینی!!!

سپیده یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 21:53 http://setaresepideashk.persianblog.ir

قربونت برم ناراحت نباشی ها اگه شده سیصد بار خراب کنند سیصد بار ابادش میکنیم بیام کمک ؟

قربونت برم سپیده جونم....آبادش میکنم..نگران نباش...فقط امشب همه چی گره خورده!الان ای دی اس ال قطعه و با دایل آپ اومدم...واسه همین زیاد نمیتونم کاری بکنم...مرررسی سپیده ی با معرفت خودم

آلن یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 22:03

راستش فک کنم من چشمت زدم.
امروز دقیقن قبل از اینکه وبلاگت بپوکه ، داشتم به این فک میکردم که الهه کلی پست نوشته ، تازه یادش افتاده که سلام کنه.
آقا اینو گفتیم و بی خیال شدیم.
زد و حدود یکی دو ساعت بعد ، دوباره بهت سر زدم.
آقا دیدم وبلاگت کللن از ریشه پوکیده.

به نظر من ، الان تازه ریخت آدمای مهاجر رو داری.
اون موقع خیلی ضایع بود. بعد کلی حرف تازه گفتی سلام.
ناخودآگاه یاد همشهری های خودم افتادم.


آلن جان قربون دستت!شما ترمیناتور نبودی که!چی شد که اینجوری شدی؟شما که چشمت اینقده نابودگره خب یه نظر به مموتی بنداز و خلاص دیگه!
آقا منکه تقسیم بندی کرده بودم پستهامو!قبل از هجرت و بعد از هجرت داشتن!اون اولین پستم بعد از هجرت بود!
راست میگی..الان قیافه ی این مهاجرای خونه به دوش پا برهنه رو دارم که تو این سرما! دارن چراغ روشن خونه های گرم رو با حسرت نگاه میکنن و میلرزن!
دلت سوخت؟هدفم همین بود

سیمین یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 22:06

ای باباااااااااااااا
غصه نخور رفیق!پیش میاد دیگه
اومدم یه چایی بزنیم حال جفتمون عوض شه
روشن کن اون سماورو ببینم!
روشنک؟؟؟؟اگه این دوروبری بیا که محفل انس است و دوستان جمعند...اون توت خشکاتم بیار بی زحمت
الهه بیخیال ذهنتو درگیرش نکن عزیزم.مهم اینه که بنویسی

قربونت برم که با ۴تا کلوم حرف کلی فضا رو عوض میکنی....بفرما چایی حاضره...یه کم دیر شده ببخشید...روشنک باید خواب باشه دیگه...
ذهنم درگیر نیست...اتفاقیه که افتاده....فقط این قطعی نت اعصاب و روان منو مورد عنایت قرار داده!میگذره اینم....مررررسی سیمین جونم...مرسی

آرامش یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 22:48

ای باباااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

آره...

مامانگار یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 23:49

...احتمالا کار کسی نبوده الهه جان...شما که توهم دشمن نداری ایشالله که ؟؟؟!!
...نگران نباش ...خیره انشالله..رفع بلا بوده عزیزم...
...احتمالا چون تازه واردی به بلاگ اسکای ..یه اشتباه کوچولو باعث اینکار شده...
...اصلا شاید همین گوشه کناراباشه و پیداش بشه...

نه مامانگار جونم...توهم دشمن ندارم...واسه همین در حیرتم که چی شد!!!
من این وبلاگ رو از شهریور ساخته بودم مامانگار...به چم و خمش وارد بودم دیگه...اگر منظورتون از اشتباه حذف وبلاگه باید بگم چند تا مرحله داره حذف وبلاگ بلاگ اسکای...یعنی اشتباه کردن تو این مورد دیگه خیلی هوش میخواد!
نه مامانگار جان...پاک شده بود کاملا...فقط ثبت نامم لغو نشده بود...ولی وبلاگ به رحمت خدا رفته بود!

دختر ایرونی دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:02 http://iranian-girl22.blogfa.com

خوبه بساز
ما هم هستیم دوستم

مررررسی عزیزم...خدا شماها رو حفظ کنه

تیراژه دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:23 http://www.teerajeh.persianblog.ir

منزل نو مبارک!
ایشالا پایدار باشه...

مرسی...منزل نو رو خراب کردن حالا دوباره میخوام بسازمش...
واقعا ایشالا این بار پایدار باشه!

آناهیتا دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:02 http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

الهه کار کار انگیلیسای پدر سوخته س
بی پدرا فکر کردن ما نمی فهمیم
می دونم خیلی سخته اما تو آدم روزهای سختی
کمک خواستی در خدمتیم


مررررررسی آنای خوبم...آره این یه فرصته واسه امتحان کردن خودم...کلا ناامیدی تو خون من نیست...دوباره میسازمش...نتم هم وصل شد شکر خدا...دیگه راحت درستش میکنم...
قربون تو برم آنای مهربونم....همین دلگرمی دادنت واسم بزرگترین کمکه...مررررسی

دخترک زبون دراز دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:04 http://www.dokhtarezabonderaz.blogfa.com

دوباهر درست می کنی غصه خوردن نداره که خانمی...

غصه نمیخورم به خدا...سرحال سرحالم...مرسی عزیزم

میکائیل دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:09 http://sizdahname.wordpress.com

ای بابا غصه نداره دختر .....
حالا که داری دوباره میسازیش ...
منم دیشب نت نداشتم ...کلی پکیده بودم ....

من اصلا فرصت نکردم غصه بخورم میکائیل!تنها حسی که داشتم تعجب بود!شوک زده بودم!!!ولی غصه نخوردم...
آره دارم دوباره میسازمش....
این قطعی نت واقعا به آدم ریاضت میده!

مذاب ها دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:38 http://mozabha.blogsky.com

مبارکه الهه خانم
وبلاگ جدیدتونو میگم.

مرسی سپهر جان

سپیده دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:44

چطوری ... اومدم واسه وام دادن روحیه اگه امروز هم از دانشگاه برگشتی نبود زبونم لال ... باز هم صبوری کن و زنگ بزن به کیامهر تا آرومت کنه و به گردن بگیره ... خراب رفیق این آدم

خوبم عزیزم....

خدا نکنه که دیگه اینجوری بشه!بیچاره کیامهر چه گناهی کرده

ترنجی دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:59 http://www.toranj62.persianblog.ir/

الهه جون نگران نباش دوباره می سازیش شاید این یک فرصت تازه ای باشه برای بهتر ساختن شاید باید یک جاهایی را گردگیری کنی و یا کلا نقشه اش را عوض کنی ....

نگران نیستم ترنجی مهربون...الان کاملا آماده م برای بازسازی....خیر سرم رشته م معماریه!

سهبا دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:46 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام آجی نازم . الهی بگردم من !‌اتفاقا منم از دیروز هی با قالب وبلاگم مشکل پیدا کردم و لینکدونیش به هم می ریخت !‌ هرچی گشتم دیدم لینکت تو بلاگ اسکای نیست َ نگو مشکل از وب خودته !‌
مهم نیست عزیزم ! امکان داره خودت گزینه حذف وبلاگ رو زده باشی ناخواسته !‌ از حالا به بعد مراقب باش بیشتر تا ما رو سرگردون نکنی عزیز دلم .
راستی این اولین قالبی بودکه من واسه وبم انتخاب کرده بودم !
و یه راستی دیگه اینکه من آهنگ وبلاگت رو نمی شنوم که !

سلام سهبا جونم...خدا نکنه عزیزم...
سهبای گلم حذف وبلاگ یه مرحله ای نیست آخه!وقتی بخوای حذف کنی بهت هشدار میده که اگر حذف کنی دیگه برگشتی تو کار نیست و تا تیک رضایت از حذف رو نزنی حذفش نمیکنه...اینکه دستم خورده باشه بهش میشه مرحله ی اول!ولی مرحله ی دوم مستلزم اینه که بنده یا کاملا کور شده باشم یا کاملا بی سوادمشکل از جای دیگه ست...
الان دیگه باید بشنوی...درستش کردم...چک کن ببین درسته الان؟

رها بانو دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:03 http://raha-banoo.persianblog.ir/

سلام الهه ی عزیزم ...
بازم مثل همیشه دیر رسیدم ... همه دلداری دادن و هرچی که لازم بود گفتن و من دیگه هرچی هم بگم میشه تکرار مکررات ...
خیلی متاسفم واقعاً ... ولی ناراحت نباش . مهم اینه که کسی تفکرات و احساساتت رو نمیتونه حذف کنه و لازمه ی نوشتن هم همین دو تاست ... داشتن یک قلب و یک مغز الهه ی عزیز را کفایت می کند تا دلکده ای دیگر از نو به پا کند ...
غصه نخور دیگه ... باشه ؟! دوستت دارم ...

سلام رهای گلم..
این چه حرفیه عزیزم....محبتت همیشه شامل حال من شده...همینکه اومدی پیشم واسم یه دنیا ارزش داره عزیز دلم...
مررررسی رها جونم...همیشه حرفات قشنگه...قلب و مغزم رو نمیتونن ازم بگیرن...درست میگی...
غصه نمیخورم...واقعا ارزش غصه خوردن رو نداره!دوباره از نو میسازمش...واسه شروع هیچوقت دیر نیست....
منم دوستت دارم خانومی

سهبا دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:10 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

من بازم نمیشنوم آجی!

و راستش من از ترسش هیچ نرفتم سراغ گزینه حذف که چند مرحله ای بودنش رو کشف کنم !

آجی جونم اگر با فایرفاکس باز کنی و پلاگ-این رو نداشته باشی پخش نمیکنه آهنگ رو...ولی با اکسپلورر شینده میشه...
من شهریور ماه یه وبلاگ ساختم که هیچی هم ننوشته بودم توش ولی از آدرسش خوشم نیومد و حذفش کردم...واسه همین میدونم دو مرحله ایه...برای همین میگم خیلی هوش میخواد پاک کردن ناخواسته ی وبلاگ

فلوت زن دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:21 http://flutezan.blogfa.com

سلااااااااااااااااااااااام الهه مهربون و صبــــــــــــــــــــــــور !
بخدا وقتی توو وبلاگ کیامهر خوندم خیلی خیلی ناراحت شدم ! کلی زحمت کشیده بودی براش ! نمی دونم چرا اینجوری با قلب مهربون و احساسات قشنگت بازی می کنن این نامردا ؟! حالا این نامردا کین ، خدا عالمه ؟! یا بلاگ اسکای ِ یا یه خودی ِ نامرده یا دست ِ زمونه و روزگار ِ یا ... !!! یا شایدم پرشین بلاگه ! احتمالاً دلش شکسته که تو رفتی از اونجا خواسته تلافی کنه شاید ؟!!
ولی همینجوری هم وبلاگت قشنگه ! جدی می گم ! خیلی ساده و دلنشین و این آهنگتم که محشره ! سراسر آرامش !
بازم خدارو شکر این اتفاق عجیب الان افتاد مثلاً نموند دو سه ماه دیگه بیافته که اونوقت خیلی بیشتر دلت می سوخت ! انشالله این یکی دیگه پایدار می مونه و میشه خونه دل ِ تو و همه !
گاهی همینطوریه بد بیاری پشت بد بیاری ! فقط باید صبور بود که خدارو شکر صبوری !
باور کن دیشب هر وبلاگی می رفتم تعجب می کردم که خدایا چرا الهه نیست ، همیشه الهه کامنتهاش بین کامنتها به آدم چشمک می زنه ولی امشب هیچ خبری ازش نیست ! داشتم نگران می شدم که نگو همش زیر سر این بلاگ اسکای یا عوامل بیگانه بوده !!
مواظب خودت باش و حسابی خسته نباشی !
اینم همینجوری !

سلااااااااااااااااااام حنانه ی خوب و مهربونم....
آخه من چی بگم در جواب اینهمه مهربونی تو دختر؟
مهم نیست حنانه...من ناراحت نیستم...تو هم غصه نخور جون من...اینکه چی و کی باعثش شده دیگه مهم نیست...مهم اینه که من کم نمیارم...
آره بدم نیومده از این قالب جدید و این ریخت نوی وبلاگ!
واقعا خدا رو شکر که چند ماه قبل یا بعد این اتفاق نیفتاد...کیامهر هم دقیقا همینو بهم گفت...
دیشب خیلی خسته بودم...خیییلی...خستگیم مونده بود تو تنم...نتم هم قطع شده بود و با دایل آپ آن میشدم..نمیتونستم زیاد مانور بدم تو وبلاگ بچه ها!
مرررررسی عزیزم...ممنونم از اینهمه خوبیت...خدا سایه ی شما با معرفتا رو همیشه رو سر ما نگه داره
نمیدونی چقدر شارژم کردی..ممنونتم مهربونم(آیکون بوس و بغل همزمان!)

نیما دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:31 http://www.arezuhaye-aghaghi.blogsky.com

منزل نو مبارک باشه ! چرخش درست بچرخه واستون !

والا چرخش داشت درست میچرخید ولی نامردا پنچرش کردن!دعا کن از این به بعد این اتفاق نیفته!!!
مررررررسی نیما جان...

م . ح . م . د دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:41 http://khatereha1.blogsky.com/

ای فتنه گر ، زود اعتراف کن چیکار کردی وبلاگتو حذف کردن ؟!

والا نذاشتن به فتنه گری برسم!پیشاپیش حذفم کردن از صفحه ی بلاگستان!!!

افروز دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:49 http://apoji.persianblog.ir

احیانا دیگه بلایی نبود سر شما نازل بشه؟الهه شاید خدا میخاد به یه مقامی چیزی برسونت که داره اینجوری امتحانت میکنه میگم اگه از این خبرها بود دست مارا هم بگیر باشه؟
جدا از شوخی خیلی ناراحت شدم ولی می دونم تو از پسش برمیای خواهر

والا اینا که بلا نیست...ناشکری نکنم بهتره...خدا رو شکر همشون قابل حل بودن....
مررررررسی افروز جونم...آره ایشالا درست میشه همه چی...من که شورع کردم فعلا

مذاب ها دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:53 http://mozabha.blogsky.com

سلام الهه بانو
دعوتی به مذاب ها

سلام..خدمت میرسم

سهبا دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:55 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

بازم سلام آجی جون . حالا با اکسپلورر گوشش میکنم و از آرامش الهه ایش لذت می برم . مرسییییی !
اینجا چرا آیکون بوس نداره ؟!

سلام به روی ماه آجی سهبای خودم
خواهش میکنم عزیزمممم....
منم خیلی آیکون بوس لازمم میشه...مثل حالا...کمبود امکانات اینجاست دیگه...ولی اشکال نداره...مینویسمش(آیکون بووووووس)

آرمین دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 13:20 http://www.musicarmin.blogfa.com

ایشالله دیگه این مشکل پیش نمی آد واست

ایشالا

م . ح . م . د دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 13:32 http://khatereha1.blogsky.com/

الهه ، من وبلاگتو حذف کردم ، ببین منو میشناسی ؟!

نه نمیشناسمت...اون ماسک رو بردار....کیههههه؟تو کی ایییی؟اااااا....بعععلهههه.بعععععععله.....محمد تویی؟دیگه بقیشو خصوصی به خودت میگم

میکائیل دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 13:45 http://sizdahname.wordpress.com

به به قالب قشنگ و فشنگ ......

دیگه باید یه جوری این وبلاگ رو رنگ و لعاب بدم دیگه...مرررررسی

مهتاب(شب) دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 13:51 http://www.night94.blogfa.com

سلام.من در هر حال تک تیر انداز شمام
من همین جارو لینک کنم؟

سلام....قربون این تک تیراندازم برم من
آره عزیزم...لطف میکنی

م . ح . م . د دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 14:05 http://khatereha1.blogsky.com/

نه ، من سوگلی دربارم ...

به آیکون قهقه ی پرشین سخت نیازمندم!

کورش تمدن دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 14:21 http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
دیدی گفتم کامنت منم پریده بود باور نکردی
بببببببببله از روزی که این پرشین بلاگیا اومدن اینجا هم خراب کردن
ولی خداییش خیلی صبر داری منکه ادعای صبرم میشه با اینهمه مصیبت که گفتی قید وب رو میزدم

سلاااام...
من گفتم کامنتتون نیست به خدا...میدونستم پرشین نوش جانش کرده...
حالا خرابی اینجا تقصیر ما شد؟مرسی
نمیتونم قید وب رو بزنم خب!اینهمه دوست اینجا دارم..اینهمه امید...تا وقتی شماها هستین واسه چی ناامید شم؟صد بار دیگه هم خراب بشه میسازمش از اول

کورش تمدن دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 14:22 http://wwwkelkele.blogsky.com

راستی قالبت که خیلی قشنگه
مخصوصا اون عکس بالا

مررررررسی....
خوشحالم که خوشتون اومده

نیمه جدی دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 14:30 http://nimejedi.blogsky.com

واقعا هم با این تفاسیر از خشت جان مایه گذاشته اید !
خسته نباشید و دلکده تان برقرار بانو !
این خانه پرست از نفحات یک قلب زیبا. دوستش دارم زیاد...

نیمه جدی بانو جان!آیا ما با هم تله پاتی داریم؟!!من همین الان توی وبلاگ شما کامنت گذاشتم!و شما هم اینجا بودین!جل الخالق!
مرررررررسی ...ممنونم...
قلب زیبا توی سینه ی شماست که اینقدر مهربان و خوبین...یک دنیا از لطفتون ممنونم

آلن دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 14:41

بابا قالب خوشگل گذارنده.
بابا به کامنتا جواب دهنده.
بابا کم نیارنده.
بابا از رو نرونده.
بابا اسطوره مقاومت.
بابا پوزه نا امیدی و ایضن پوزه بلاگ اسکای ، به خاک مالنده.
بابا سفر کننده ، هر چند که پیاده بودنده.

( یه مقدار شبیه مناجات خواجه عبدالله انصاری شد)


سلام بر داش فرمونآقا تیزی رو گذاشتی جیبت و حالا عمامه بستی و ادای خواجه عبدالله رو در میاری؟
مررررسی از این مناجاتت...خوشمان امد...حالا حاجتت رو بگو

آلن دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 14:54

راستش اینقدر مناجات کردم که حاجت یادم رفت.

به این میگن بنده ی مخلص و پاک...پنت هاوس بهشت مال تو

آلن دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 14:58

الهه ، پست جدید توکا(ی مقدس) رو خوندی ؟
خیلی باحال نوشته از اسباب بازیاش.
من از اون ایزی باتن خوشم اومد.

صبحا که میخام از خاب بیدار شم ، باید یه ده بار دکمه ش رو بزنم.
هر چند که فک نکنم از اون بنده خدا هم کاری ساخته باشه.

الان که گفنی رفتم دیدم پستش رو..البته فقط ایزی باتن رو خوندم که بتونم جوابت رو بدم تا بعدا برم کامل بخونمش....
خیلی باحاله!
حالا که در کامنت بعدی توضیح دادی مشکلت رو دیگه این موعظه های بسیار پرگوهر رو میزاریم برای یه بنده خدای دیگه

آلن دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 15:13

یه توضیح کوچولو بدم :

به خاطر اعتماد به نفس و اینجور چیزا نگفتم.
بخاطر پیامی که میده : " این که آسون بود "
چون خیلی سخت از خاب بیدار میشم ، این جمله میتونه خیلی کمک کنه. البته امیدوارم.


این خواب شده بلای خانمان سوز هاااا!
من راحت از خواب پا میشم ولی خییییییلی دلم میخواد اجباری برای بلند شدن نداشته باشم!
احتمالا تو اگر بخوای ایزی باتن رو استفاده کنی باید بعد از چند روز انگشت مبارکت رو تعویض کنی(چون مطمئنن فرسوده میشه!) و ایزی باتن دیگه موهاشو میکنه از دست تو...احتمالا از روز دوم به بعد همین که دکمه رو فشار بدی اون جن میزنه تو سر خودش گریه میکنه میگه ولم کن!ولم کن!

روشنک دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 15:31 http://hasti727.blogfa.com

خوشحالم که تونستی به خوبی به خودت مسلط بشی.
بیشتر از همیشه بهت افتخار میکنم دوستم.

مررررررررسی روشنک جونم...این دلگرمی رو مدیون شماهام

پریناز پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:26 http://www.ama_eshgh.persianblog.ir

سلام : دوست دارم .
بهترین هستی عزیزم .
خوشحالم که هستی.

سلام عزیزم...
مررررسی....لطف داری به من...
امیدوارم دیگه همیشه حالت خوب باشه و مثبت نگاه کنی به همه چی

پرند جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 23:32 http://ghalamesabz1.wordpress.com

بهتر از اینه که وبلاگ زبون بسته‌ات هی راه به راه فیلتر بشه و مجبور شی هی اثاث کول کنی با خودت!

وای پرند من حتی با فیلی شکن هم نمیتونم بخش نظرات وبلاگت رو باز کنم!!!!کلا صفحه تو نصفه نیمه نشون میده!ای تو روحشون!
عوض نکردی آدرست رو؟

پرند جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 23:44 http://ghalamesabz2.wordpress.com

ای وای یادم رفت عوض کنم لینکم رو
به جای اون یک بذار ۲

خوب شد گفتی...الان لینکت رو درست میکنم

تلاش یکشنبه 28 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 17:43 http://hadafbozorgman.blogfa.com/

چه وحشتناکه این اتفاق!! موندم چی بگم چرا آخه؟؟

تو اون لحظه به نظر وحشتناک میومد...ولی تموم شد و گذشت...بشر فراموشکاره تلاش عزیزم...خدا رو شکر که الان دوباره این خونه ساخته شده

محمد دوشنبه 29 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 17:28 http://www.sobhdam.com

می تونی مطالب قبلیتو دوباره برگردونی فقط یکم حوصله می خواد

راستش دیگه حس و حالش رو ندارم...مطالب قبلیم در واقع پستهای وبلاگ قبلیم بود...الان دیگه نمیخوام اونا رو بیارم اینجا....این خونه دوباره متولد شد...از نو...
مرسی که به فکر بودین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد