دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

گاهی مورچه بودنم آرزوست!!!

میازار موری که دانه کش است....

بارها و بارها این رو شنیدیم....از بچگی مورچه رو به عنوان یه موجود کوچک زحمتکش شناختیم که کشتنش گناه داره چون بی آزاره....اما من از زحمتکش بودن مورچه نمیخوام بنویسم که تکرار مکرراته....میدونستین مورچه ها موجودات به شدت متحد و در عین حال فداکاری هستن؟

همه اینو میدونیم که مورچه ها گروهی زندگی میکنن...اتحاد زیادی دارن و از هم جدا نمیشن...میدونین وقتی آب روونۀ لونۀ مورچه ها میشه چیکار میکنن؟وقتی آب شروع میکنه از یه منفذ داخل لونه بشه؛یه گروه از مورچه ها صف میبندن و به نوبت سرشون رو داخل اون منفذ میکنن!براتون آشناست...نه؟پطرس فداکار.....هر کدوم از مورچه ها که جونش رو از دست میده مورچۀ بعدی جاش رو میگیره....این گروه از مورچه ها در واقع برای بقیه وقت میخرن...بقیه تو این فرصت دور هم جمع میشن...مورچه ها دو به دو همدیگه رو محکم میگیرن و یه "کلک" درست میکنن...یه کلک متشکل از صدها و هزارها مورچه...وقتی آب بهشون میرسه اونها روی آب شناور میشن و با این اتحاد جونشون رو نجات میدن....

ترم سوم بودم که اینا رو تو درس "انسان-طبیعت-معماری" بهمون گفتن...حالا 2 ساله که این قصه کنج ذهنمه و خیلی وقتها با یادآوریش از یدک کشیدن اسم آدم شرمنده میشم...

تو این روزها که اتحاد و حمایت از همدیگه خیلی کمرنگ شده و فداکاری هم که خدا رحمتش کنه؛خیلیها هوای هم رو ندارن...کم لطفی زیاد شده و دلها از هم دور شدن...مشکل ما غرورمونه...فکر میکنیم به تنهایی کاری از پیش میبریم...فکر میکنیم فقط و فقط خودمون مهم هستیم...و این باعث غرق شدنمونه...

این روزا دلم به عدهٔ معدودی خوشه که دارن "مورچه وار" زندگی میکنن...هوای همدیگه رو دارن و حاضرن برای هم از جون مایه بذارن...بین اینهمه سیاهی هنوز نقاط نورانی و سفید دیده میشن...و چه خیره کننده ست وجود این فرشته های زمینی....

نظرات 45 + ارسال نظر
آرمین دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 20:32 http://www.musicarmin.blogfa.com

سلام


زیبا نوشتی ، این روزا از بس مردم رو دست خوردن نمیتونن به کسی اعتماد کنن ، ولی هنوز هم انسانهای فداکار زیاد هستند


موفق و پیروز باشید خدا حافظ

سلام...
مرسی...
خداحافظ

حبیب دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 21:01 http://nogall.persianblog.ir/

سلام
برای کیامهر و کرگدن جشن گرفتم بیایید ببینید

سلام...لطف کردین...

پاییز بلند دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 21:36 http://www.paizeeboland.blogsky.com

درووووووووووووووووووووووووووووووووووووووود

فقط میتونم به احترام حس همنوع دوستی مورچه ها که خیلی از ما انسانها فراموشش کردیم سکوت کنم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

درووووووووووووووووووووود...
سکوتتون هم محترم و پر از حرف نگفته ست

فاطمه دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 21:57

سلاممممم الهه خوبم
میبینی حتی موضوع هایمان هم تقریبا یه مضمون داره..
من چندتا پست در مورد زندگی اجتماعی مسالمت آمیز
زنبور ها نوشتم
خوشگل بود مخصوصا تصویرت مثل همیشه یه حس قشنگ رو منتقل می کنه
راستی گویا این آیکون ماچه...یه جوریه ها

سلااااام فاطمه جونم....
آره..واسه همین گفتم بسی متعجب شدم
مرررسی عزیز دلم..چشمات خوشگل میبینه....
این آیکون سوت زدن و اینه که هاااا؟کیییهههه؟من نبودم که!
ترجیح میدم آیکون عشقولانه واست بذارم

بهنام دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 22:02 http://www.delnevesht2010.blogfa.com

عجب چیزی راجع به مورچه ها گفتی حالا من از این به بعد چه جوری بکشمشون؟! آخه خیلی اذیت میکنن ولی از این به بعد شاید به یه چشم دیگه بهشون نگاه کنم. البته قول نمیدم ها الان این حرف رو میزنم که مورچه ای دم دستم نیست...
همیشه دوست داشتم فداکار باشم و تصور لحظاتی رو که خیلی فداکارانه جونم رو برای ارزش های زندگیم میدم برای خودم ساختم ولی نمیدونم تو عرصه ی عمل چند مرده حلاج ام...
البته برای قبول شدن بچه ها خیلی خودم رو به خطر انداختم و بهشون تقلب های کلانی رسوندم. آیا این هم جزو فداکاری محسوب میشه یا جوابت به این حرکت زرشکه؟؟؟!!!!

اگر وارد غار یه خرس یا یه ببر بشی بهت خوشامد میگه یا تیکه پاره ت میکنه؟حضور مورچه هم تو محیط زندگی ما و حریم شخصی خونمون همین حکم رو داره...کشتنش بیرون از حریم خونه غلطه...ولی من کلا سعی میکنم آزاری نرسونم بهشون...چون خود ما آدما محیط زیست رو به هم زدیم و رو لونه ی هر جونوری که عشقمون بکشه خونه میسازیم!
همینکه توی فکرت حاضری فداکاری کنی خیلی باارزشه...خیلیها فداکاری رو حتی از رویاهاشون هم دریغ میکنن!!!
صد البته که کاری بس بزرگ و خطیر و فداکارانه بوده این تقلب رسانیاینو جزو فداکاریهات حساب میکنیم

میکائیل دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 22:13 http://sizdahname.wordpress.com

"این روزا دلم به عدهٔ معدودی خوشه که دارن "مورچه وار" زندگی میکنن...هوای همدیگه رو دارن و حاضرن برای هم از جون مایه بذارن...بین اینهمه سیاهی هنوز نقاط نورانی و سفید دیده میشن...و چه خیره کننده ست وجود این فرشته های زمینی...."

خودت بقیشو بخون.....

میدونی که میتونم بخونم تا تهش...
ولی این قبول نیست.....خوندن من با گفتن تو فرق داره... دوست دارم خودت بگی....

سیمین دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 22:15 http://noghre.blogsky.com

سلام الهه جونم.
خیلی خوب گفتی.واقعن باهات موافقم.می دونی حیوانات خوب می دونن نیرویی که توی جمع هست هرگز در تنهایی وجود نداره ولی ما انسانها هنوز اینو باور نکردیم...

سلااااام سیمین گلم....
دقیقا....کلا ما آدمها دیرباوریم!درس نمیگیریم از هیچی...چون مغروریم به بهتر بودنمون!

روشنک دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 22:17 http://hasti727.blogfa.com

وای دختر چه عکس باحالی......اخی یاد کارتن دیدن های بچگی افتادم

خییییلی دوسش دارم روشنک...دلم میخواد این پری کوچولو رو بغل کنم...ببین با چه دقتی نگاه میکنه به مورچه ها....

روشنک دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 22:19 http://hasti727.blogfa.com

خداییش اگه ما یه کم فقط یه کم از مورچه ها یاد میگرفتیم همبستگی و پشتکارو یکدلی رو روز گارمون به از این میشد

آی گفتی......دیگه هیچ کس پشت دیگری رو خالی نمیکرد...همیشه دلمون گرم بود به حمایت همدیگه...این دلگرمی چیزیه که این روزا خیلی کمرنگ شده...یخ کرده....

روشنک دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 22:21 http://hasti727.blogfa.com

این روزا دلم به عدهٔ معدودی خوشه که دارن "مورچه وار" زندگی میکنن...هوای همدیگه رو دارن و حاضرن برای هم از جون مایه بذارن...بین اینهمه سیاهی هنوز نقاط نورانی و سفید دیده میشن...و چه خیره کننده ست وجود این فرشته های زمینی....



توی شب تار یه ستاره هم نعمته
من هم دلخوشم به یاران جانی که از انگشت های یه دست هم کمترن!

«توی شب تار یه ستاره هم نعمته
من هم دلخوشم به یاران جانی که از انگشت های یه دست هم کمترن!»
هیچ میدونی عشق خودمی؟معلومه که میدونی

روشنک دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 22:22 http://hasti727.blogfa.com

و چرا اینجا مجددا تاییدی شد

به خاطر مسائل امنیتی

پروین سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 00:20 http://p23d.blogfa.com/

سلام الهه خانوم. خیلی جالب بود کلی رفتم توی فکر!

سلام پروین جان...من ۲ساله که تو فکرشم....

فلوت زن سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 00:24 http://flutezan.blogfa.com

سلاااااااااااااااااااااااااااام الهه مهربونم.
حیوونها و جونورا توو طی سالها و در طول زندگیشون تغییر نمی کنن و عشق و محبتشون و حتی نفرت و دشمنیشون نسبت به هم و اطرافیان و محیط زیستشون همون جوریه که روز اول بوده ! تغییر نمی کنن ! ولی ما آدمها خیلی زود تغییر می کنیم و یادمون می ره همه چیز ! این جای افسوس داره خیلی ! اما خب از طرفی هم جای خوشحالی داره که هنوز کسانی هستند که همونطور که گفتی مثل مورچه ها متحدن و پشت همدیگه وایسادن و کوچکترین چیزی خللی در این اتحادشون وارد نمی کنه !
قربون قلب مهربونت دختر آسمونی !
واااااااااااااااااااای این فرشته توو عکسه واقعاً دوست داشتنی و خوردنیه ! پاهاشو نگا ! چقد کوچولوان !!!

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام حنانه ی نازنینم....
واقعا همینه حنانه...و حیوونا نفرت ندارن از هم...حتی اگر همدیگه رو شکار میکنن از نفرت نیست...غریزیه...قانون طبیعته...برای زنده موندنه...
منم به خاطر وجود این عده خوشحالم...هرچند که کم هستن...ولی آرزوم اینه که تعدادشون زیاد بشه....
مهربونی از خودت و دل پاکته عزیز دلم
آرهههه...عااااشقشم...فینگیلیه

کورش تمدن سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 00:50 http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
خیلی قشنگ و خودمونی نوشتی
عجب عکس خوشگلی موشگلی
و اما درباره متنت
من نمیدونستم مورچه ها اینکار رو میکنند
درست میگی یه سری مسایل تو جامعه ما کمرنگ شده
ولی به خدا هنوز اون انسان دوستی تو خون مردم هست
باید شرایطش پیش بیاد تا نشون بدن
خیلی وقتا مردم کارها رو به دولت واگذار میکنن
اگه قرار باشه تو خیلی از بحرانها مردم سکاندارباشند بهتر میشه این مطلب رو درک کرد

سلام...
مرررسی...لطف دارین...
آره عکسه واقعا جیگره
خیلیها نمیدونن...منم اگر به خاطر واحد درسیم نبود شاید هیچوقت نمیفهمیدم...
«باید شرایطش پیش بیاد تا نشون بدن»...آقا کورش این شرایط به وجود نمیاد خود به خود...شرایط رو خودمون ایجاد میکنیم...انسان دوستی تو خون مردم هست...بالقوه ست ولی...باید بالفعل دربیاد...مگه چقدر فرصت داریم واسه انسانیت نشون دادن؟
من هدفم از این نوشته سیاسی نبود و به دولت برنمیگشت...تو همین زندگی روزمره ی خودمون...چقدر آدمها هوای هم رو دارن؟تو شرایط خطرناک چقدر از خودشون میگذرن؟بیشتر از اینکه دست گیری کنن از هم جفت پا میگیرن واسه همدیگه!!!!

دختر ایرونی سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:28 http://iranian-girl22.blogfa.com

شاید اگه این نقطه های سفید کور نبود خیلی وقت پیش امید خیلیا مرده بود!!

و آدم به امید زنده ست...خدا رو شکر که هستن این نقاط نورانی تو این روزای سیاه...

سهبا سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:11 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام آجی الهه خودم . قربونت برم که از بس ماهی ، مهربونی مورچه ها رو هم می بینی و دلت میخواد ما آدمای نامهربون بشیم عین اونا ! اما حیف ...........

سلااااام آجی سهبای مهربونم....
خدا نکنه عزیز دلم...
تو که نماد مهربونی هستی خودت آجی...
کاش همه ی آدمها مهربون باشن...من نمیگم جون فدا کنن واسه هم..حداقل میتونن همدیگه رو دوست داشته باشن که!این توقع زیادیه؟!

افروز سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:18 http://apoji.persianblog.ir

سلام گلم بالخره آپ کردی
الهه بیا بریم مورچه بشیم فقط قول بده اگر آب اومد اول تو بری جلو
جدا از شوخی قصه تلخیه این ادعای انسان بودن خداروشکر هنوز کسانی هستن که دلت بهشون خوشه

سلام افروز جونم....
اگر مورچه بودیم حتما همین کارو میکردم
واقعا خدا رو شکر...کاش این ادعا رو ثابت کنن همه...این انسانیت رو...

حمید سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:31 http://abrechandzelee.blogsky.com/

- خیلی جالب بود...اینایی که گفتی رو نمیدونستم...الان رفتم یه چرخی تو نت زدم و خیلی چیزای جالب دیگه هم در مورد مورچه ها خوندم...واقعا شگفت انگیزه...

- نمیدونم...بعضی وقتا میگم کاش خدا (خلقت؟طبیعت؟سیر تکامل تدریجی؟) انقدر به انسان اختیار نداده بود...حقیقتا غریزه بیشتر جواب میده تا اختیار! حداقل روی انسان که جواب نداده!...نمونه اش همینکه صدها هزار ساله مورچه ها دارن همینجوری نوع دوستانه و انسانی(!) زندگیشونو میکنن ولی آدما هنوز که هنوزه موفق نشدن برای چند ماه ناقابل هم که شده یه گوشه دنیاشون جنگ و شکنجه و دیکتاتوری نباشه...

واقعا شگفت انگیزه...میدونستی خودت هم شگفت انگیزی؟همینکه حوصله کردی و رفتی بیشتر خوندی در باره ی این موجودات ثابت میکنه حرفم رو
واقعا انسانها اهل سوءاستفاده هستن از این اختیار...فرق ما با مثلا همین مورچه ها همینه...که اونها قرنها و هزاره ها رو به همین روش گذروندن...بهتر و بدتری تو کارشون نیست...همیشه این هستن و خواهند بود...این اختیار انسانی میتونه جور دیگه ای باشه...میتونیم انتخاب کنیم بهتر بودن رو...بهتر شدن رو...ولی حیف..حیف که بقول تو حتی چند ماه هم این دنیا خالی از جنگ نبوده...خالی از ظلم و شکنجه.....مشکل از جنبه ی آدمهاست...خیر سرمون اشرف مخلوقاتیم!فقط این اسم رو یدک میکشیم...دریغ از اثبات....

نیما سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:31 http://www.arezuhaye-aghaghi.blogsky.com

درود !

پست خیلی خوبی بود ! تشبیهت واسم جالب بود ! خیلی دارم رویه حرفات فکر میکنم ! خیلی

درود نیما جان...
مرررسی....خوشحالم که به فکر فرو رفتی....مطمئنم نتیجه ی خوبی از این فکر میگیری....

م . ح . م . د سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:13 http://khatereha1.blogsky.com/

اومدم بگم عکس ژوزفین رفته پایین و بچه ی ژوزفین اومده بالا ... اومدم یخوده از این چیزا بگم و بخندیم اما مثه محسن پاییز بلند ، فقط سکووووووووووت میکنم !

سکوت محسن پاییز بلند با تو فرق داره...میدونی خودت هم.....
کاش به جای سکوتت میگفتی تا بخندیم....ولی سکوت تو هم محترمه

مهربان سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 13:03 http://mehrabanam.blogsky.com/

نه فقط مورچه
خیلی از حیوونات ....
فکر می کنم فقط ما انساهائیم که عادت کردیم به حمایت نکردن و پشت همدیگه رو خالی کردن

همه ی حیوانات از هم حمایت میکنن..از نوع خودشون حداقل!
دقیقا مهربان جون...آدمهای پر ادعای تو خالی.....

نیمه جدی سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 13:19 http://nimejedi.blogsky.com

فکر شو بکنین یعنی از مورچه هم کمتریم؟!

فکرش هم تلخه نیمه جدی جان...خیلی....

جزیره سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 14:36

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
اااااااااااااااااااااااااا شما هم که معماری پس بیا در اغوش همکارت(اینجا اون ایکونو نداره شما به بزرگی خودت ببخش)
میگمااااااااااااااااااا این داستانه چه رمانتیک بود.واقعی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اخه به قیافشون نمیخوره اینقدر باحال باشنا

سلاااااااااااااااااااااام...
حدس میزدم دانشجوی معماری باشی...آخه تو پروفایلت نوشتی یه رشته ی باکلاس
آره والا..واقعی واقعیه...از اینم باحال ترن...این یه گوشه از زندگیشون بود....

آرمین سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 17:54 http://www.musicarmin.blogfa.com

قالبت قشنگ شده

مرسی!!!

ساده سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 20:26 http://arvah-sokot.blogfa.com

سلام
وای اینجا چه خوشگل شده
این قالبت خیلی نازه. خیلی دوستش دارم.
مطلب هم خیلی خوب بود.
میدونی دیگه داریم به تنها شدن تو همه چیز عادت میکنیم. انقدر عادت کردیم که روابط انسانی داره از یاد میره. طوری که مورچه ها رو واسه خودمون یاد آوری میکنیم ...
روزگار غریبیست نازنین.

سلام ساده جونم...
خوب شده؟قالب قبلیه اذیت میکرد....خوشحالم که دوستش داری
آره به خدا...
موجودات زنده پر از درسه زندگیشون...اگر مغرور نباشیم به آدمیتمون خیلی چیزا میتونیم یاد بگیریم....

سپیده سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 23:47 http://setaresepideashk.persianblog.ir

بد خو کردیم به خودپسندی ... بد داریم پیش میریم الهه جون ... نمیدونی چه حسی دارم ... هر روز دارم با دنیای ناشناخته ی جدیدی روبرو میشم انگار پیش از این جایی دیگه بودم ... حس بیگانگی و غریبه گی میکنم باهاشون بد جوری نیاز به گم شدن و سکوت دارم ... با خوندن این پستت حس حسرت غریبی بدلم چنگ زد انسان کجا و مورچه کجا ... ادعا مون هم میشه که داریم میرسیم به خدا شدن !!

شاید بد شغلی دارم شکل واقعی آدمها رو میبینم بدون پرده بدون حجاب و این خیلی زجر آور

میفهممت سپیده...مجبوریم با سیاهی این دنیا هم روبرو شیم...ولی نباید بذاریم این سیاهی جلوی دیدمون رو بگیره...همیشه باید ستاره ی راهنما رو جلوی چشممون داشته باشیم...ادعای نسل آدم زیاده...خودمون باید بی ادعا با اینهمه ادعا روبرو شیم...سخته و دردناک...غریبه باش...با سیاهیا و پلیدیها غریبگی کن...تو اینهمه سیاهی میشه سپید موند...مثل اسمت...مگه نه؟

کیامهر چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:28 http://javgiriat.blogsky.com/

واقعا گاهی شک می کنیم به اسم انسان
که بر ما نهاد ه اند

شاید اگر اسممون این نبود اینقدر پر مدعا نبودیم....

کیامهر چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:29

قالب نو مبارک

مرررررسی

سپیده چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:31 http://setaresepideashk.persianblog.ir

سلام الهه وب محمد چی شده ؟

کجایی بچه !!

سلام عزیزم...
وبش رو حذف کرده!از دلایلش بیخبرم!

مامانگار چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:42

...سلااااام الهه نازنینم..
حرفت درسته...اما اگه ماهم مثل مورچه ها راه انتخابی نداشتیم... هیچ توقعی هم ازمون نیود...
بزار اینجوری بگم...اگه مورچه ها هم مثل انسان باید انتخاب میکردن و جبرغریزی نداشتن...همین مسائل ماآدمها گریبونگیرشون بود مطمئنا....
رشد وتکامل یعنی همین...حرکت و تغییر...از پایین به بالارفتن...همینه تفاوت ما و اونها...
پس بقولی...این عدم ها و فقدان ها...نشونه خوبی ان...نشونه اینکه یه روز بدست میان...
قرررربونت..

سلاااااااااااااااام مامانگار مهربونم....
من با تموم حرفاتون موافقم...در جواب کامنت حمید هم اینا رو گفتم...فقط غصه ی من از اینه که آدمها این اختیار و انتخابشون رو تو مسیر صحیح به کار نمیندازن....
قرررررررربون شما برم من

مکتوب چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:00 http://maktooob.persianblog.ir

اون کامنت تون تو وبلاگ کیا معرکه بود . جایی خوندین یا کار خودتونه ؟
چه تعبیرهای جالبی توش بود . لذت بردم . برقرار باشید .

کامنت قورباغه رو میگین؟چند وقت پیش برام ایمیل کرده بودن این متن رو...امروز به دردم خورد...کامنت بعدیش از خودم بود فقط...داستان تلخ قورباغه ها رو نمیدونم کی نوشته ولی محشر نوشته....
حکایت این روزهامونه واقعا....
مررررسی...

ترنج چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:44 http://toranj62.persianblog.ir/

سلام الهه جون چقدر زیبا نوشتی

سلام ترنج جون...
مررسی عزیزم...لطف داری

مهتاب(شب) چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 14:41 http://www.night94.blogfa.com

سلام.میگم مورچه ها ما رو تو گروهشون راه نمیدن؟!

سلام...فکر نکنم...آدما وصله ی ناجوری هستن واسه گروهشون....

فری چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 14:48 http://fernevis.blogfa.com

باید ببینیم خودمون چقدر مورچه هستیم... راستش من حاضرم کلک بسازم اما سرمو تو سوراخ نمیکنم!!! شرمنده


مورچه ها همینقدر در توانشونه...این کارا پیشکشمون...هوای هم رو داشته باشیم فقط...

فلوت زن چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 16:47 http://flutezan.blogfa.com/

سلام الهه .
بازم انگاری کامنتم ثبت نشده !!!
همون کامنتی که برا آپم خبرت کرده بودم و تازه برا قالب جدیدت هم تبریک گفته بودم و گفته بودم چقد این لباس نو به دلکده میاد !!!

سلام عزیزم....
ای باباااا...از دست این بلاگ اسکاااای
مررررررررسی عزیز دلم...ناراحت نباش خانومی...منکه همیشه به مهربونی تو اطمینان داشتم و دارم...خودم هم که اومدم سر زدم بهت...دیگه غصه نداره عزیزم

فلوت زن چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 16:49 http://flutezan.blogfa.com/

ای بلاگ اسکای نامرد !!!!
بجنگ تا بچرخیم !!!!!!!!!!!!! یا بچرخ تا بجنگیم !!!!! یا بچرخیم و بجنگیم ؟!!!!!!

من بلاگ اسکای رو میچرخونم که سرش گیج بره بعد تو ضربه رو وارد کن...خوبه؟

سیمین چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 20:18

الهه جون قالبت خییییییییییییییییلی قشنگه.آدم دلش شاد می شه.ترکیب رنگش عااااااااااالیه
مبارکه

مررررررررسی عزیزم...خوشحالم که خوشت اومده سیمین جونممم

رها بانو چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 22:32 http://raha-banoo.persianblog.ir/

سلام الهه جونم ...
در این دوره انگار که هر چیزی بهتر از آدمیزاده ! بس که بعضیها به لجن کشیدن انسانیت و آدمیت رو ... ما را به شهر ِ مورچه ها هم راهی نیست !

سلام رهای خوبم...
تو که نیازی به راه داشتن به شهر مورچه ها نداری عزیزم...تو خودت خوبی...خدا رو شکر دوستایی که اینجا دارم همه عضو گروه نقاط نورانی و فرشته های زمینی هستن....

سپیده چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 22:35 http://setaresepideashk.persianblog.ir

سلام نازنین دوست داشتنی خودم

سلام عزیز دلم...شبت بخیر

هیشکی! پنج‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 http://http://hishkii.blogsky.com

سلام آجی خودم.. فرشته ی نورانیم..
آره راس میگی بین این همه سیاهی..هنوز نقاط نورانی و سفید دیده میشه..
باید حواسمون باشه اینا رم از دست ندیم..

سلااااااام آجی ناااازم....
آره واقعا...باید قدرشون رو بدونیم...یکیش خود ماهتی

رها بانو پنج‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1389 ساعت 13:12 http://raha-banoo.persianblog.ir/

تو عزیز دلمی الهه جونم ...
مرسی از لطفت ...
عاااااااااااااااااااااااششششقتم ...

منم عاااااااااااااااااااااااااااااااشقتم رهای گلم

منصور و یاسی پنج‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1389 ساعت 13:51 http://behtarin-dooostan.blogfa.com/


سلام ...سلام...سلام....
وبت خیلی زیبا بود...
خوشحال مییشم اگه ما رو قابل بدونی و افتخار بدی و به ما سر بزنی....
ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞,ּּּּּ ּ ּ ּ ּ \____________________
ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞,ּ ּ ּ ּ ּ ּ \¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯ֹֹ\
ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּּ۞۞,ּּּ ּ ּ ּ\ تبادل لینک کنیم؟؟!! ִ \
ּ ּ ּ۞۞ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ۞ּ ּ ּּ۞۞ـּ ּ ּ ּ\__________________̲̲/_̲
ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ\¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯
ּּ ۞۞ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ\
ּ ـ۞۞ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ۞۞ ּ ּ ּ ּ ـ۞۞ּ ּ \ּ ּ ּ ۞۞
ּ ۞۞ـּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ۞۞ ּ ּ ּ ـ۞۞ּּ ּ \ּ ּ ּ ּ۞۞
ּ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞
ּ ּ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞
ֹֹֹֹ¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯ ¯¯¯\¯¯¯¯¯¯¯¯
ִ ִ ִ ִ ִ ִ ִ ִ ִִִ ۞ִ۞ ִִִ ִ ִ ִ ִ ִ \

گه موافقی منو با اسم* بهترین دوستان(منصورویاسی)* لینک کن...
بعد بیاما رو خبرکن که با چه اسمی لینکت کنیم.........ممنون



سلام...سلام...سلام!!!!
با اینکه اینجا بر نمیگردی ولی سر میزنم...چشم....

ما(ریحانه) پنج‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1389 ساعت 14:20 http://ghahvespreso.persian blog.ir

سلام... اتحاد انگار شده یه معظل برای انسان ها.. نمیدونم کی این موضوع رو به کشف رسونده که با زیراب زدن دیگران کار خود و منافع خودش رو به پیش ببره...

سلام....
قابیل!قابیل اولین زیر آب زن و اولین قاتل عالم!!!میبینی این گند از کجااااا تا حالا با نسل بشره؟!

سیمین پنج‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1389 ساعت 18:29 http://rosoobha.blogsky.com

سلام الهه جونم.من امروز فیلی شدم!!!!!!!
این آدرس جدیدمه

سلام عزیز دلم...
واااااا!!!!!چرااااا؟!!!میذاشتن حداقل چند روز بنویسی بعد!مگه چی نوشته بودی!؟!!!
آدرست رو درست میکنم...

امیر علی سه‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:14

سلام اول برات ارزوی موفقیت تو درسات میکنم .دوم میخوام بگم تو این زمونه باور کن مورچه هاشم به هم کمک نمیکنن چه برسه به ادماش ای داد از این زمونه

سلام...
شما تو پست آخر هم واسه من کامنت گذاشتین..من ایمیل نفرستادم ها!
مورچه ها معرفتشون ابدیه!آدمها بد شدن....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد