دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

جزیرهٔ گنج

همه چیز از این خانه شروع شد...از جوگیریات سابق ...تازه وبلاگنویسی را شروع کرده بودم که جوگیریات را شناختم...برای مدتی بنا به دلایلی،نوشتن را گذاشتم کنار و وقتی برگشتم با خود کیامهر آشنا شدم...با مردی که به جرأت میتوانم او را مسبب اصلی بزرگترین بخش شادیهای زندگی امروزم بدانم...جوگیریات کیامهر،دریچه ای بود رو به روشنایی...رو به آسمان...هنوز  دوباره نوشتن را شروع نکرده بودم که به واسطهٔ کیامهر با این مرد بزرگ آشنا شدم...قلم جادویی کرگدن مرا اسیر خودش کرد...قلب یخ بستهٔ مرا گرم کرد و چشمهٔ خشکیدهٔ واژه های من از نو جوشید...و خانهٔ کرگدن جایی بود برای پیدا کردن بهترینها...بهترین قلمها...بهترین دوستان....
با حمید آشنا شدم...با یک ابر چند ضلعی...ابر مهربانی که بی دریغ بر دل خشکیدهٔ هر کسی میبارد...هم میتواند مخاطبش را از خنده روده بُر کند و هم میتواند کاری کند که مخاطبش خون ببارد...گرچه هیچوقت راضی به غمگین کردن کسی نیست...به او لقب "خدای آیکونها" را داده ام...هرکه او را میشناسد،میداند که این لقب واقعاً شایستهٔ اوست...در اینجا نامه ای نوشتم به مملی...به مخلوق 7سالهٔ ذهن حمید...کرگدن و کیامهر و حمید مرا شرمندهٔ محبتشان کردند و لینک این نامه را در پستهایشان گذاشتند...و این آغازی بود برای دوستیهای نو...از برکت پاکی دنیای مملی،دوستانی را در این مجازستان پیدا کردم که حالا هر کدام بخشی از قلب مرا صاحب شده اند...حمید اسم این اتفاق را گذاشت "تکثیر بزرگوارانهٔ رفاقت در رگ دنیای مجازی"....حالا دوستانی دارم که دلم برای تک تکشان میتپد...
آناهیتا...الههٔ آب...رفیق من...دختر رک و بی پروایی که صداقت و شجاعتش ستودنیست...خالق منیر 9ساله...دختری که میخواهد تخته سیاه این دنیا را با تخته پاک کنی از جنس سادگی تمیز کند...
روشنک...میگوید دوست دارد از چشمهای من دنیا را ببیند...مهربان است و بی ریا...قوی و با اراده...عشقش را میشود به راحتی حس کرد...دور باشد یا نزدیک عشقش همیشه حضور دارد...از آنهاست که ناخود آگاه دل آدم برایش تنگ میشود...
سهبا...خواهر من...در خیلی از احساسات با هم مشترکیم...دردش را میفهمم و دردم را حس میکند...در خانه اش هم حس پرواز دارم و هم آشفته میشوم از اسارتی که او بهتر میداند از چه جنس است...یک بیقراری شیرین موج میزند در کلماتش...این بیقراری صدها بار بهتر است از پوسیدن در آرامش پوچ و پوشالی...
مامانگار
...مثل نامش پاک است..."مریم" است...زن است...مادر است...عشقی که به ایشان دارم کم از عشق فرزند به مادرش ندارد...هروقت خسته و رنجیده باشم،میهمان خانه شان میشوم...همیشه دلم آرام میگیرد با لطافت کلام و دید روشن و زیبایشان...عشق مجسم هستند مامانگار نازنینم....
هیشکی!...آجی من...در چشمهایش نگاه کرده ام...دستهایش را در دستانم گرفته ام...وجودش پر است از مهربانی...چشمهای سبز قشنگش انگار آمادهٔ باریدن هستند...احساس موج میزند در صدایش...در نگاهش...دل دردمندش مرهمی جز عشق نمیشناسد...آجی همیشه عاشق من...
حنانه
...مهربانترین فلوت زن دنیا...پاکی قلبش مثال زدنیست...خاطره باز است...حتی بیشتر از خودم...حرف هم را خوب میفهمیم...تمام عاشقانه هایم را با عاشقانه ای زیبا تکمیل میکند...حس عجیبی به او دارم...انگار او را دیده ام...گاهی آنقدر احساسش به من نزدیک میشود که حس میکنم خود من است...عشق از وجودش حذف نمیشود...هرگز...
مهربان...زیبا و مهربان...همسر دوست داشتنی کیامهر...کم مینویسد اما بی اغراق قلم محشری دارد...صبور است و همراه همیشگی...شخصیت محکمی دارد و فراز و نشیبهای زندگی را میشناسد...کاش بیشتر حضور داشته باشد در جمع ما...
دکولته بانو...مریم عزیزم...روزی که با قلمش آشنا شدم،قادر به بستن صفحهٔ وبلاگش نبودم!محشر مینویسد...البته اگر بنویسد!غیبتش طولانی شده....دلم برای پستهای محشر و دلی اش تنگ است...در وبلاگ قبلی اش دکولته مینوشت...بی سانسور و بی پروا...از وقتیکه تصمیم گرفت اسم وبلاگش را هم بگذارد "دکولته بانو"،دیگر زیاد ننوشت!حیف....
آلن
...مغز شگفت انگیزی دارد! افکارش بکر و ناب هستند...از کنار مسائل ساده نمیگذرد...بداهه گوی فوق العاده ایست و هم طنز و هم جِدّ قلمش را خیلی دوست دارم...تز جالبی دارد:"شادی با دیگران؛غم فقط برای خودم"...کابوی بلاگستان است و قلبی از طلا دارد...
افروز...افروز خودش است...بی تظاهر...بی نقاب...صادق است...با خودش...با دلش....با همسرش "علیرضا"...در نوشته هایش زندگی جاریست...چه از تلخی بنویسد چه از شیرینیهای زندگی...همیشه نتیجهٔ درست و قشنگی میگیرد از اتفاقات...نوع برخوردش با مسائل را دوست دارم...مهربان است و دوست داشتنی...غیر از این هم نمیتواند باشد...
سپیده
...مرا یاد لطافت گلها می اندازد...گل بی خار...مثل مریم...نوشته هایش مرا یاد زنانگی های فراموش شده می اندازد...قلب خوشرنگی دارد...وجودش سرشار از مهربانی و عشق است...بارها مرا شرمندهٔ معرفت کم نظیرش کرده...نیلوفر آبی...اسم برازنده ایست برای این عزیز دوست داشتنی...
کورش تمدن...طناز محشری است...ایده هایش را خیلی خوب میپروراند...آنچنان مسائل مختلف را خوب به هم ربط میدهد و از آنها یک نتیجه گیری خاص میکند که خواننده انگشت به دهان میماند!رفیق گرمابه و گلستان کیامهر است و شباهت نوشتاری و فکری این دو رفیق،کم نظیر است...لذت میبرم از خواندنش...در طنزهایش حرمت مخاطب کاملاً حفظ میشود...قلب پاکی دارد و همین باعث محبوبیت زیادش در یک مدت زمان کوتاه شده...
فاطمه(شمیم یار)...منبع آرامش من...امکان ندارد وارد خانه اش بشوم و سبکتر برنگردم...بسیار آگاه است و اهل مطالعه....روح پاک و مهربانی دارد با یک دل دریایی...عاشق دلنوشته هایش هستم...فکر نمیکنم کسی بتواند در برابر مهربانی بی دریغش مقاومت کند و نمک گیر محبتهایش نشود...
رها بانو
...رهای شجاع من...رفیق است...همدل است و همراه...قلب مهربان و لطیفش معنای درد و رنج را خوب میفهمد...درد انسانهای دیگر،درد اوست...قلم کوبنده و روح  بزرگش مثال زدنیست...نمیتوانند وادار به سکوتش کنند...همیشه به صداقت و شهامتش افتخار میکنم...
ایرن
...نوشته های ایرن را نمیخوانم...میبلعم!با اینکه خیلی وقت است غم از نوشته هایش فوران میکند...اما نمیشود انگار کرد که محشر مینویسد...محشر و خاص...صریح و سانسور نشده...وقتی میخوانمش دوست دارم این فقط نوشته های یک نویسنده باشد نه زندگی واقعیش...از قلمش لذت میبرم اما از غم قلب و روحش غمگین میشوم...آرزویم اینست که زودتر حال جسمی و روحی اش خوب شود و به پستی شاد مهمانمان کند...
زهرا فومنی
...زهرای عزیز من...دختر مهربانی که برایم نماد تلاش و اراده است...مبادی آداب است و نسبت به زشتی های اخلاقی حساس و سختگیر...به رگ و ریشه اش اهمیت میدهد و به فکر بهتر شدن و بهتر ساختن این دنیاست...
مهتاب(تب ماه)
...نمیدانم در بارهٔ این دختر چه بگویم...خدای احساس است...کلماتش طعم بغض دارند...درد شریف و بزرگی در سینه  دارد...نمیتوانم میزان مهربانی و لطافت قلبش را با مقیاس های شناخته شده توضیح دهم...قلمش فوق العاده است...احساس نوشته هایش به قلب مخاطب تزریق میشود...
نیمه جدی
...یک بانوی به تمام معنا...ذاتاً مهربان و رئوف است و در عین حال قاطع و محکم...طنز کلامش معرکه است و صراحت بیانش ستودنیست...شخصیتی اصیل و گیرا دارد...
پرند...یار درد آشنای من...قلمش سبز است...دلش سبز است...روحش سبز است....زبانش سرخ...متفاوت ترین دختریست که میشناسم...دردهایش،افکارش،دغدغه هایش فرق دارد با خیلی از دخترهای این سرزمین...پای باورهایش می ایستد و از آنها دفاع میکند...منتقد محشریست...مهربان است و بی ریا...
محسن(پاییز بلند)
...احساساتی ترین مردی که میشناسم...مهربان است و دوست داشتنی...همیشه به فکر دوستانش است...به خاطر دوستانش زندگی میکند...به عشق دوستانش نفس میکشد...در یک کلام به شدّت با معرفت است...قلمش همیشه مرا تحت تأثیر قرار میدهد...صادق و بی ریاست...با وجود کیلومترها فاصله اش از این مرز و بوم،یک ایرانی به تمام معناست...
سیمین...رفیق بامعرفت من...مهربان و قابل اعتماد...در مدت کوتاه وبلاگ نویسی اش ثابت کرد قلم توانایی دارد...حالا به دلایلی نمینویسد اما مهربانی اش را از دوستانش دریغ نمیکند...قلب پاک و مهربانش به وسعت دریاست...
محمد...پسریِ دوست داشتنی و مهربان من...همیشه سعی دارد دل دیگران را به دست بیاورد و کسی را نرنجاند...و همین انتظار را هم از دیگران دارد...خاکی و بی ریاست...دلش پاک است و روشن...غمهایش را پشت لبخندش پنهان میکند...خوش خنده و مودب است...به من میگوید "ننه شاه جان"...همین اسم دو دهه به سن من اضافه کرده به گمانم!خدا حفظ کند پسری رشید مرا!
نیما
...بزرگتر از سنش به نظر می آید...بامرام است و یک رفیق واقعی...عقلش غلبه دارد بر احساساتش و همین او را از هم سن و سالهایش متمایز میکند...شخصیت قابل اعتماد و قابل احترامی دارد و مثل یک مرد سرد و گرم چشیده حرف میزند...از آن آدمهاست که میشود روی رفاقتش حساب کرد...
بهنام...صادق و بی شیله پیله است...سر نترسی دارد...موزیک رپ برایش از نان شب واجبتر است...انتقادپذیر است و انتظار انتقادپذیری هم دارد از دیگران...روی انتخاب دوستهایش حساس است و وقتی با کسی دوست باشد هوای او را حسابی دارد...مهربان و مودب است...روزی یک مهندس بزرگ و موفق خواهد شد...مطمئنم...
وانیا
...متواضع...این اولین کلمه ایست که با فکر کردن به وانیا به ذهنم می آید...یک رفیق کم نظیر است و بسیار بی ریا...خودش منتقد کارهای خودش است...شخصیت دوست داشتنی و قابل اعتمادی دارد...قلم زیبا و اخلاق زیباترش را بسیار دوست دارم...
مکتوب...جناب طلعتی عزیز...مرا یاد فیلمهای سیاه و سفید قدیمی می اندازد...یاد فردین...مهربان و خونگرم...متین و باشخصیت...با غیرت و مدافع حق مظلوم...از کنار آدمها به سادگی نمیگذرد....به آنها فکر میکند حتی اگر به قول خودش نتواند کار زیادی برایشان انجام دهد...اهل کمک و خیر رساندن به دیگران است...در یک کلام انسان شریفی است...
هاله بانو
...صمیمیت و یکرنگی اش مرا شیفتهٔ او کرده...به شدت به فکر دوستانش است و از هیچ لطفی دریغ نمیکند...خونگرم و با احساس است...باحوصله و صبور است...نمیشود دوست نداشت این دختر مهربان را...
گل گیسو
...لطیف است...مثل گلهای بهاری...مهربان و دوست داشتنی...هنرمند است و عاشق زبان انگلیسی...و البته در تدریس زبان هم دستی بر آتش دارد...انتقادپذیر است آن هم با روی باز...میتواند داستان نویس خوبی بشود...خوشحالم که بعد از مدتها وبلاگ خواندن،شروع به وبلاگ نویسی کرده و در جمع ما حضور دارد...
مهتاب(شب)...دختر مهربان و دوست داشتنی...بیشتر از سنش میفهمد و مینویسد...نوشته هایش را دوست دارم...فعلاً در غیبت به سر میبرد....دلم تنگ شده برای مهتاب مهربانم...
تیراژه(مهرداد)
...خالق قلی 13 ساله...کم مینویسد ولی نوشته هایش دلنشین هستند و در پستهایش به موضوعات جالبی میپردازد...به تازگی وارد بیست و هفتمین سال زندگی خود شده و آرزوی قشنگی دارد...اینکه آدم بهتری باشد...و چه چیز مهمتر از آدمیت؟
میکائیل
...زادهٔ اسفند...مودب و متین است و مهربان و رفیق...معمولاً سخت و پیچیده مینویسد و هیچ گاه از منظور اصلی اش باخبر نمیشویم...مدتیست که از وبلاگنویسی دست کشیده و خداحافظی کرده به هدفی نامعلوم!امیدوارم زودتر برگردد و بنویسد...
ساده...
سادهٔ مهربان و کم پیدای من...قلم زیبا و روح لطیفش ستودنیست...بی ریا و شفاف مینویسد...زندگی را خوب به تصویر میکشد...همانگونه که هست...حرفهایش از دل برمی آیند و به دل مینشینند...دلم برای حضور عاشقانه اش تنگ شده...
فرشته
...دربارهٔ یک فرشته چه میتوان گفت؟ناخودآگاه حرفها و نوشته هایش به دل مینشیند...انرژی مثبتی در کلامش هست...با اینکه مدت زیادی نیست با او آشنا شده ام،انگار از قبل میشناختمش...سرشار از لطف و مهربانیست وجود این دختر نازنین...
تلاش
...بانویی با اراده و مثبت اندیش...اگر از مسیر مورد نظرش خارج شود خودش مچ خودش را میگیرد!چشمش به هدف بزرگش است و اراده ای آهنین دارد...روزنوشتها و گزارشهایش را دوست دارم...نمود یک زندگی واقعی را در نوشته هایش میتوان دید...

سال 89 برای من سال خوبی بود...نه...سال محشری بود...با وجود گرفتار شدن به 2 بیماری تقریباً طولانی و فشارهای مختلف زندگی،میتوانم بگویم سال محشری داشتم...من در این سال گنج بزرگی پیدا کردم...گنج من عشق آدمهاییست که میهمان قلبم هستند...انرژی ای که این عشق به من میدهد،نیروی زندگی کردن و ادامه دادن را به قلب و روحم تزریق میکند...حالا که دو روز بیشتر به پایان سال 89 نمانده،خدا را شکر میکنم به خاطر هدیه کردن این نعمت بزرگ به من...که اگر شما عزیزان را نداشتم،بخش بزرگی از زندگی من خالی بود و سرد...
تا آغاز سال 90 تنها دو طلوع دیگر مانده...دههٔ 90 در راه است...آرزو میکنم این دهه پر باشد از خیر و خوشی برای همهٔ شما...دلتان شاد باشد و زندگیتان پر از عشق...لحظه هایتان پر باشد ازحس رضایت و خوشبختی...


پی ذوقمرگیدگی نوشت:
یه تشکر بزررررررگ میکنم از کیامهر به خاطر این پست محشرش...تا حالا عیدی به این محشری نگرفته بودم...مررررسی کیامهر









نظرات 61 + ارسال نظر
م . ح . م . د شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:48 http://www.baghema.blogsky.com/

الهه ، بذار رک باشم ! معمولا آدم رکی نیستم ... بعضی موقع ها حالم از بلاگستان به هم میخوره ! میگم وقت تلف کردنه ، میگم چرت و بی خوده !
اما وقتی فکر میکنم میخوام بی اغراق بگم ، به خودم میگم غلط کردی با این طرز فکرت ! به خودم میخوام بقوبولونم که اینجا جای خوبی نیست ، اما نمیتونم !
میخوام بگم مثلا شهر خودمو بگم ، میگن اراکی ها آدمهای خوبی نیستن ... اما تو شهر ما کلی آدم خوب پیدا میشه ... میخوام بگم بلاگستان هم بدی داره ، زشتی داره ، اما خوبی هم داره ...
خدا رو شکر میکنم که ما یک اکیپ خوب هستیم ، خدا رو شکر میکنم یکی بینمون بد باشه خودش دمشو میذاره رو کولشو میره ...
خدا خیلی ماها را دوس داره الهه ...

مرسی از لطفت به من ، من اونجوریا هم نیستم ... شماها خوبین که منو خوب میبینید ... امیدوارم زوی جبران کنم ... عیدت هم پیشاپیش مبارک ، امیدوارم بهترین سال زندگی و به قول خودت بهترین دهه ی زندگیت باشه ... هم برای تو هم برای همه ی بچه ها و به طور کلی برای مردم صبور ایران

همه جای دنیا خوب و بد وجود داره...به شهر و کشور و قاره ربطی نداره...آره واقعا...ما اکیپ خوبی هستیم خدا رو شکر...هزاراااان مرتبه شکر...
خب دیگه شکسته نفسی بسه پسری رشید من
مررررسی محمد جان...یه آمین از ته دل گفتم برای آرزوهای قشنگت...
ایشالا این دهه واسه ت سرشاااار از موفقیت باشه و دلت شاد و سرت خوش باشه...

دومان شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:20 http://sly.blogfa.com

پست قشنگیه هر چند بنظرم این یه پست خانوادگیه و شاید فضولی باشه که من خوندمش، پس ببخشید که خوندمش.
توصیف حدود 40 نفر تو یه پست واقعا کار سختیه و احتمالا واسه نوشتنش زمان زیادی رو برده، بین اینها من فقط ابر چند ضلعی رو میشناسم و بنظرم توصیفتون از آقا حمید خیلی دقیق بود.
امیدوارم یک سال بعد که همچین پستی مینویسید هیچکدوم از این اسامی کم نشده باشه و همچنان دلتون برای تک تکشان بتپه.
با آرزوی سالی خوب برای چهل عضو جزیره گنج.

این حرفا چیه؟!!مرررسی که وقت گذاشتین و خوندینش...
زمان زیادی برد...پریشب نصفش رو نوشتم....دیشب تمومش کردم و کلید انتشار زو زدم که پست پرید!ذخیره هم نشده بود...امشب دوباره نوشتم نصفه ی دومشو...الان حس سبکی میکنم....
امیدوارم این اسامی بیشتر هم بشن...دوست خوب هزار تاش هم کمه...
مررررسی...
ایشالا سال خوب و پر برکتی داشته باشین

پاییز بلند شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:57 http://www.paizeeboland.blogsky.com

دروووووووووووووووووووووووووووووووووووود

الهه بانو.. مرسی از این همه لطف و محبت بی دریغت
واقعن خوشحالم که همیدیگرو داریم و همدیگرو مث یه خانواده دوس داریم
من فقط میتونم عاشق باشم٬ عاشق همه ی شما که بی نظیرین و زلال
امیدوارم دهه ی نود بهترین و زیباترین سالهای در انتظارت باشه و یه شروع خوب و به یادمودندی برای همه ی ما در کنار هم..

میبینی.... شدم مث اینایی که اشکشون دم مشکشونه..
.
.
.
.
.
یک به من آستین بده دماغمو پاک کنم..

درووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووود
منکه کاری نکردم محسن جان...وجود تک تک شماها یه دنیا ارزش داره و عزیزه...
منم خوشحالم...بینهایت...ما واقعا یه خونواده ایم...غیر از این نیست...
ایشالا دهه ی پر از شادی و موفقیت و آرامش داشته باشی و لبت خندون و تنت سلامت باشه...
ای جانم...منکه گفتم پر از احساسات هستی...اینم مدرک حرفم

سهبا شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:02 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام آجی الهه من . خوبی گلم ؟
مرسی بابت این پست قشنگ و این همه حرفهای از دل برآمده . خوشحالم که تونستی این سال رو به این قشنگی جمع بندی کنی و خوشحالترم که دوستان خوبی داری مثل خودت به زلالی آب .
ممنون از لطفت مهربون و بهارت مبارک باز هم .

سلام سهبای مهربون من...خوبم عزیزم...
به پای حرفهای قشنگ و دلی خودت که نمیرسه...همینقدر از دستم برمیومد آجی...منم خوشحالم به خاطر داشتن شماها...خوشحالم و شکر
گزار...
مرسی آجی من...بهارت مبارک عزیز دلم

مهربان شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:24 http://mehrabanam.blogsky.com/

ممنون از لطفت الهه عزیزم
من هم خیلی دوست دارم بیشتر توی جمعتون باشم ولی خیلی دیر از سرکار می رسم خونه.. آخه می دونی که ما منزلمون در قله قاف است و محل کارمون اون ور دنیا... در ضمن دیگه لپ تابی هم وجود نداره چون به صاحبش پس دادیم و من به نفع کیامهر از سیستم کنار میرم و الحق که کیا حرف های بهتری برای گفتن و شنیده شدن داره...
چقدر خوب دوستاتو شناختی و توصیف کردی...خیلی جالب بودن

امیدوارم سال خوبی داشته باشی و همیشه شاد باشی

لطف نبود مهربان خوبم...حقیقت رو گفتم عزیزم
میدونم عزیزم...درس و کار بیرون و کار توی خونه دیگه وقتی نمیذاره برات...قربون دل مهربون تو برم من...شریکی استفاده کنین از کامپیوتر...شکسته نفسی نکن...قلم گیرا و معرکه ای داری خودت....
نمیشه خوبی شماها رو تو چندخط توصیف کرد...نظر لطفته عزیزم...
مررررسی مهربان جونم...ایشالا یک دهه پر از عشق و شادی و سلامتی و پووووول داشته باشی(بنا به آرزوی خودت توی پست صوتی)

نیمه جدی شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:32 http://nimejedi.blogsky.com

اللللللللللللللللللهههههههههههه جان...
شرمنده ام کردین بانوی من!
آرزوی یه عالمه خوبی و مهربونی و عشق و شادی و حس رضایت برای الهه ی بلاگستان.
اسمت برازندست رفیق.
از صمیم قلب خوشحال شدم به خاطر این همه خوبی.

جاااااااااااااااااااااااااانم...
دشمنت شرمنده نیمه جدی بانوی عزیزم...
مررررسی عزیزم...بهترینها رو از خدا برات میخوام...
خدا رو شکر که تونستم دل مهربونت رو خوشحال کنم....مرررسی بانو

میلاد شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:52

سلام عرض شد الهه بانو

اولین بار که دارم تو دلکده یه چند خطی مینویسم
اما خوب یه مدتی هست مزاحم این خونه باصفا میشم

من که گودر ندارم،گودرمم شده وبلاگ کیامهر از اونجا اونایی که میشناسم به محض اینکه میبینم لینکشون اومده بالا بهشون سر میزنم و میخونم

الانم سریع تا دیدم وبلاگت به روز اومدم که بخونم که دیدم به به یه سفر داریم که کلی ادم دورش جمع شده و الهه خانوم داره ازشون پذیرایی مفصل میکنه

دست گلت درد نکنه،خسته هم نباشی
چون واقعا درک میکنم وقتی ادم یه کاری رو دوست داشته باشه و انجامش بده بعد وسط کار یدفعه همه چیز پاک بشه چه حسی براش ایجاد میشه
البته بخاطر همون حس قشنگی که دار به کارش دوباره دست به کار میشه و این میشه که الان ما میتونیم بخونیم

یه حسن بزرگی که داره اینکار اینکه ادم میتونه اونایی که نمیشناسه رو با این صفات قشنگی پیدا کنه و کم کم باهاشون اشنا بشه
حداقل به من که این شیوه خیلی لطف کرده
برای اولین بار اعتراف میکنم که کیامهر سر همین شیوه شناختم
حالا به ماند که چه کسی تو وبلاگش از کیامهر کلی تعریف کرده بود و من مشتاق شدم این بشرو بشناسم
و چقدر الان خوشحالم که اون نوشته منو وسوسه کرد برای شناختنش

به هرحال این کار علاوه بر اینکه ادای دینی به دوستان بسیار بسیار خوبه باعث میشه امثال من که بعضیارو که نمیشناسه یا کم میشناسه بهتر بفهمه

واقعا ممنونم ازت
انشاالله که امثال خدا هرچی میخوای بهت بده و همه ارزوهای قشنگتو براورده کنه

موفق و موید باشی الهه بانو
میلاد

سلام میلاد جان...
خوش اومدی...
این حرفا چیه؟باعث افتخاره که خط خطیهای منو میخونی...
گودر خود من هم وبلاگ کیامهر و کرگدنه
مرررررررسی...لطف داری...راستش رو بخوای حس خیلی بدی داشت!در این حد که دلم میخواست سرمو بکوبم تو دیوار!ولی به خودم گفتم الان خسته ای...فردا رو که ازت نگرفتن...پاشو برو بخواب!
تمام این آدمها اعضای خونواده ی من هستن...صدبار دیگه هم خراب میشد پستم باز از اول مینوشتم...
قصد من هم همین بود میلاد...هم اینکه ادای دین کنم و هم اینکه کسانی که به اینجا سر میزنن با این عزیزان آشنا بشن...
مررررررسی....ایشالا دهه ی محشری داشته باشی و زندگیت بهتر و بهتر بشه...
سلامت باشی

آلن شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 13:16

منم خیلی خوشحالم که با تو آشنا شدم دوست خوبم.
خیلی قشنگ بچه ها رو توصیف کردی.
فقط یه چیزی ، واسه منو اشتباه نوشته بودی. اونا واسه من نبود. احتمالن واسه یکی دیگه رو اشتباهی واسه من نوشتی.

مرسی آلن جان...
اگر بقیه رو خوب توصیف کردم پس توصیفم از تو هم درسته!دیگه شکسته نفسی نکن که دعوامون میشه ها!

هیشکی! شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 13:29 http://hishkii.blogsky.com

سلام آجی ..نمیدونم چی باید بگم..
تو خدای احساسی...

ممنون از این همه لطف.

سلام عزیز دلم...
خجالتم نده...در برابر خوبیهای شماها من کاری نکردم که...
عاشقتم

فاطمه (شمیم یار شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 14:50

سلاممممم الهه مهربانم
فقط بذار همین رو بگم..با خوندن متنی که صداقت و یکرنگی و مهر....مهری صادقانه که هممون بهش احتیاج داریم..اشک تو چشام جمع شد..دلم لرزید از اینکه دنیا با تمام ناخوشایندی هایش باز هم هیچوقت از آدم های خوب و مهربان و صادق خالی نخواهد شد..
دوستت دارم و دوستت خواهم داشت عزیز جان..
صدای مهربونت را هم شنود فرمودیم..دست کیامهر هم درد نکنه

سلااااااااام فاطمه جونم...
قربون دل دریاییت...خودت از اون ادمهایی هستی که توصیفشون کردی...خوب و مهربان و صادق....
منم دوستت دارم عزیز دلم...
مرسی عزیزم...واقعا کیامهر گل کاشت برای بار n-اُم

پرند شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 15:17 http://ghalamesabz1.blogsky.com

مرسی الهه‌ی عزیزم
ممنونم از محبتت
من لایق این تعاریف نیستم
آخه کجای اینایی که گفتی منم؟

خواهش میکنم پرند مهربونم...
من تعریف نکردم از کسی...اون چیزی رو که از تک تکتون دیدم و تو خاطرم مونده رو نوشتم...کم نوشتم ولی زیاد نه!تو از چیزی که من نوشتم هم بهتری عزیزم...

بهنام شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 15:27 http://www.delnevesht2011.blogfa.com

سلاااااااااااام
واااااااااااااااااااااااای الهه چه کردیییییییییییییییی؟؟؟؟؟
تو این چند روز مثل اینکه همش باید غافلگیر شیم ما! نه؟؟؟! خیلی درست و قشنگ نوشتی دقیقآ ذهنیت من از بچه های بلاگستان رو بیان کردی. البته در مورد من فقط اون قسمت رپ رو درست گفتی! و بابت حرفت در مورد آیندم هم خیلی ممنون
منم خیلی خیلی خوشحالم که با شما و بلاگستان آشنا شدم شماها الان قسمت زیادی از زندگی منو تشکیل میدین و من از این بابت خیلی خوشحالم. خوشحالم که دوستای خوبی مثل شماها رو دارم...
پیشاپیش سال نوی خوبی رو برات آرزومندم. همیشه شاد باشی الهه ی نازنین...

سلاااااااااااام
کی؟کجا؟من؟چی؟
اصل غافلگیری اصل خیلی خوبیه
اگر برای بقیه رو درست نوشتم پس واسه تو هم درسته...آخه شکسته نفسی تا چه حد؟
منم خوشحالم که توی جمع ما حضور داری پسر سرسبز...
مرررسی بهنام جان...سال محشر و سبزی داشته باشی

پرند شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 15:57 http://ghalamesabz1.blogsky.com

انقدر غافلگیر کردی که یادم رفت بگم...
امیدوارم سال خیلی خوبی در پیش داشته باشی...
سالی بهتر و بهتر از سال ۸۹

مرررسی عزیزم...
ایشالا سال بهتری باشه برای همه...برای دل مهربون و نگران خودت....برای آرزوهات....

حمید شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 17:15 http://abrechandzelee.blogsky.com/

اغراق نیست اگه بگم هیچکسی رو نمیشناسم که قد تو بتونه انقد نیمه خوب آدمارو ببینه و ازشون بنویسه...تو امید میدی...به این جمع ۳۷ نفره...و به بقیه بچه هایی که این پست رو میخونن...این امید که "خوبیم"...که یکی هست که انقد خوب میبیندمون...که میشه اینجوری هم بود...میشه بزرگوارانه اون جاهای سفید نقاشی شلوغ و درهم آدما رو پیدا کرد و دورش با حوصله خط کشید که "ایناهاش...اینجاش خوبه"...چون یجوری میگی که آدم باورش میشه...که راس راسی خوبه...

چرا اینجوری شدم...چرا بغضم گرفته...انگار الانه که بغضم بترکه...هیچی...فقط ممنون...فقط دمت گرم...

حمید.....
من هنر نکردم!مگه ازتون غیر از خوبی چیزی دیدم؟مگه کم خوبی دارین؟تازه اینایی که نوشتم یه ذره از خوبیهاتون بوده...خیلی چیزا از قلم افتاد این وسط که شرمندم به خاطر ادا نشدن حق مطلب...
خودت راس راسی خوبی...بی اغراق...بی تعارف...فقط خوبیهاتو نمیبینی...شاید باید یکی دیگه بهت بگه چقدر خوبی....این 37 نفر همگی خوبن...خوبهای زیادی هستن که من نمیشناسمشون...اما نمیتونم از خوبهایی که میشناسم بگذرم و ننویسم ازشون...
دقت کردی پدر بغض رو درآوریم؟اینقد که هی ازش استفاده میکنیم...بیچاره آسایش نداره از دست ما...امیدوارم بغض خوبی باشه حمید...از اون بغضا که دل آدمو یجوری قلقلک میده...یه جور خوبی...بغض بی غم...از سر شوق و شادی...
دم خودت گرم ابر مهربون بارونی

گل گیسو شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 18:39 http://gol-gisoo.blogsky.com/

سلام الهه ی مهربووووووووووووون
یه دنیا مررررسی
برات سال پر برکت و پر از شادی آرزو میکنم
امیدوارم همیشه شاد باشی و از لحظه لحظه های عمرت لذت ببری
خیلی خوشحالم که دوست خوب و زلالی مثل تو دارم

سلام گل گیسوی نازنیییییییین...
مررررسی از خودت عزیزم...
ایشالا دهه ی پر از آرامش و شادی داشته باشی....خنده همیشه رو لبات خودنمایی کنه و دلت آروم باشه....
منم از داشتنت خوشحالم عزیز دلم...

کیامهر شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 20:24

سلام الهه عزیزم
یه دنیا ممنون به خاطر این همه محبتی که به من و به دوستان وبلاگیت داری
شک ندارم که همه این حرفها رو از صمیم قلب و بدون اغراق گفتی
شک ندارم به دل مهربونت و به وبلاگ پر از محبتت
هیچ کس مثل تو نمیتونه انقدر خوب ادمها رو خوب ببینه و دوستشون داشته باشه
امیدوارم تو سال جدید غم ها به سراغت نیان و فقط شادی باشه و خوشی
امیدوارم خانواده عزیزت سلامت باشن و خودت هم شاد و خوشحال که باز برامون پستهای دلی بنویسی
امیدوارم این جمع پر از مهر و محبت و دوستی همیشه دور هم جمع باشن
و این خانواده بلاگی روز به روز بزرگتر بشه
و غم و غصه و ناراحتی و سوء تفاهم سراغشون نیاد
برات بهترین ها رو آرزو دارم خواهر گلم
عیدت مبارک

سلام کیامهر خوبم...
من کاری نکردم کیامهر...آره از صمیم قلبم نوشتم این پست رو...
مررررررررسی کیامهر...خجالتم نده دیگه...اگر هزاران بار ازت تشکر کنم بازم کمه...مسبب همه ی این حسهای خوبی که دارم تویی و به خاطر پیدا کردن این گنج ناب دوستی مدیونتم تا آخرین لحظه ی عمرم...اگر تو نبودی هیچکدوم از این دوستا رو پیدا نمیکردم....
مرررررررررسی بابت همه ی آرزوهای قشنگت...یه الهی آمیییییییین بزرگ میگم...
ایشالا این دهه برات پر از عشق و دوستی باشه چون میدونم این برات خیلی مهمه...سلامت باشی و روز به روز موفقتر از قبل...آرامش و خوشبختی مهمون همیشگی زندگیت باشن الهی...
عید تو هم مبارک

سیمین شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 20:27

الهه جان نمیدونم چی بگم که بتونم اونی که تو دلمه بگم...واقعن از ته دلم خوشحالم که امسال پیدات کردم ...که پیداتون کردم...همه ی بچه های نازنینی که توی این سال گذشته باهاشون آشنا شدم و رنگ جدیدی به زندگیم دادن...
برات لحظه های زیبا و ناب و پر از عشق رو در سال جدید آرزو دارم دوست همیشگی من...

منم از داشتنت بی نهایت خوشحالم رفیق همیشگی...
خدا رو شکر...امسال پر از دوستی و رفاقت بود...هم برای من...هم برای تو....ایشالا این دوستیها پایدار باشه.....
مررررسی عزیز دلم....سال محشر و قشنگی داشته باشی پر از اتفاقات خوب خانومی

حمید شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 20:47 http://abrechandzelee.blogsky.com/

آره...بغض خوبیه...
بازم مرسی...

خدا رو شکر

بهنام شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 21:16 http://www.delnevesht2011.blogfa.com

خب راستش........ راست میگی شکست نفسی کردم!!!

بیا وبلاگم پستم رو ببین و بشنو!

دیدی گفتم؟باریکلا که اعتراف کردی
الان میام

فسقلی شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 21:58 http://bishilehpileh.blogsky.com

سلام الهه بانو
فسقلی هستم از دوستان کیا و خواننده ی خاموش هر از چند گاه وبلاگتون... و فقط عرض تبریک و شادباش عید:
سالی همراه با بهترین ها و شادترین ها رو با پیروزی ها و بهروزی های بسیار برایتان آرزو می کنم
در پناه حق

سلام آقا مهدی...
بله میشناسمتون...خوش اومدین
ممنووووون...منم برای شما سالی پر از خیر و نیکی آرزو میکنم....عیدتون پیشاپیش مبارک باشه

هاله بانو شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 22:23 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

سلام
وای الهه محشر بود مثل همیشه بی عیب و نقص
ممنونم الهه خوشحالم که دارم این سال رو با دوستای عزیزی مثل شما تموم می کنم و منتظر سال و روزهای جدید می مونم خوشحالم از اینکه هستید و بیشتر شادونم که دوستتون دارم به اندازه یه دنیا

سلام هاله ی خودم...
مرررررررسی..تو لطف داری عزیز دلم...
منم خوشحالم از بودنت...ایشالا سال جدید پر از اتفاقات عالی برات باشه و سرشار از آرامش و خوشبختی...
منم دوستت دارم عزیززززم

فرزاد شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 23:25 http://sokute-dard.blogfa.com

قدر دوستات رو بدون
صادقانه بگم
به جزیره ی گنج عظیمت حسودیم شد!
رفاقت این روزا خیلی نایاب شده
ولی تو صاحب کیمیای بزرگی از رفاقتی
و صد البته
حتما لیاقت این رفاقتها رو داشتی
و امثال من سهمشون حسودی به این رفاقتهاست...
عیدتون مبارک

چشششششم...ایشالا لایق باشم و قدر بدونم این گنج بزرگ رو...
من خیلی شانس داشتم که همچین گنجی نصیبم شد...
اینجوری نگو آقا فرزاد....ایشالا از این گنجهای بزرگ نصیبتون بشه در این سال جدید....
عید شما هم مبارک

کرگدن شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 23:26

ما مخلص شمائیم الهه بانوی گرام السلطنه !
شما بس که خوبی حتی یه داغونی مث منم خوب می بینی ! ... ایشالا سال نود برات محشر باشه رفیق .

شما تاج سر مایید آقا محسن بزرگوار...
دور از جون...داغون یعنی چی؟یه شهریار که بیشتر نداریم...شما بزرگ و عزیز مایید...جاتون تو قلب من هم محفوظه با گارد امنیتی ویژه!از این حرفا نزنین دیگه تو رو خدا...من کور هم باشم خوبی شما رو میتونم ببینم و بفهمم...
مررررررررسی...ایشالا این دهه برای شما هم محححححشر و پر از اتفاقات حال خوب کن باشه به بهترین شکل

فرشته یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 00:37 http://feritalkative.blogfa.com/

حمید راست میگه ، توهمه رو خوب میبینی از بس که خودت خوبی !!!!
منو هم که شرمنده کردی !مرسی
خیلی خوشحالم که دوست خوبی مثل تورو پیدا کردم الهه جونم
سالی پر از عشق و خوبی و خوشبختی و آرامش برات و همه ی دوستات آرزو میکنم

حمید چوبکاری میکنه....خوبیهای خودتون رو دست کم نگیرین....
دشمنت شرمنده عزیز من...
منم خوشحالم فرشته ی خوبم...
الهی آمین....
ایشالا سال عالی و دهه ی عالیتری داشته باشی و عشق و امید و خیر و برکت موج بزنه تو زندگیت عزیزم....

دختر ایرونی یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 00:40 http://iranian-girl22.blogfa.com

چقدر احساست قشنگ بود
سال خوبی داشته باشی الهه جان

مررررسی عزیزم...
ایشالا سال محشر و پر خیری باشه برات این سال 90

شیرزاد(مکتوب) یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 00:50 http://maktooob.blogsky.com

شرمنده مون میکنین آبجیییییییی !
ما که عددی نیستیم .
خوبی از خودد تونه . !
کااااری نکردیم ما .
هرچی بوده وظیفه بوده .
یا حق .
( آیکون آدم بی جنبه جوگیر )

.................................
بابا الهه خانوم اقلن من یکی اینایی که گفتی نیستم .
این خوبی شما رو میرسونه که خوبی آدمها رو میبینید .
و شعور و قدرشناسیتون رو . که به روشون میارین .
در کل باهاتون موافقم .
کللن من از این بلاگستان بدی ندیدم .
راستش یه خاصیت وبلاگ کیامهر و محسن اینه :
کللن همه بچه هایی که دوروبرشون جمع شدن از جنس خودشونن .
حالا یکی مثه منم توشون بر خورده گناه از بچه ها نیست . تایید صلاحیت که نداره .
ولی واقعن لذت بردم از این پست . در مورد آلن و حمید و کورش تمدن دقیقا همیشه این خصوصیتشون برای منم بارز بوده . و باهات بشدت موافقم .

این از اون دیالوگاتون بود که حفظ کردین برای روز مبادا؟(مبنی بر همون پست راننده ی شیشه ای!)
خیلی خوب بود....خندیدم حسابی
.................................
هستین...بیشتر از اینایی که گفتم خوبین...کم پیدا میشه مثل شما...جون آبجی الهه تون اینقدر شکسته نفسی نکنین...من کف کردم امروز اینقدر برخوردهای متواضعانه دیدم
نظر لطفتونه آقا شیرزاد عزیز...
دقییییقا...کرگدن و کیامهر مثل آهنربا که فقط آهن رو جذب میکنه؛به خاطر خوبی ذاتیشون آدمهای شریفی دورشون جمع میشن...میشه گفت "انسان ربا" هستن!شما خودتون هم از مردان نیک روزگارید...دیگه خودمو میزنم اگر شکسته نفسی کنیداااا!
خوشحالم که دوست داشتین پست رو...مرررررررسی از تاییدتون...

دخترک زبون دراز یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:39

سلام الهه...
چه قدر قشنگ در مورد بچه وبلاگستان نوشتی واقعا همه اونایی که گفتی راسته ...
خلیی خلی خوب احساست رو گفتی تو خیلی با احساسی دختر ...
سال نو پیشاپش مبارک...

سلام عزیزم...
مرررسی...لطف داری خانومی...خیلی بهتر از اینها هستن...من زبونم قاصر بود و نتونستم بیشتر بگم...
قرررربونت....
سال نوی تو هم مبارک باشه ایشالاااا

زهرا فومنی یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 13:08 http://www.butimar1365.blogfa.com

سلام الهه ی عزیزم..
چه عیدی خوبی به بچه ها دادی عزیزم..مرسی ازت که به فکر چیدمان خوبیهای این روزگاری..ممنونم به خاطر تعریفهایی که ازم کردی،امیدوارم روز به روز پایه این دوستیها محکمتر بشه..
خودت رو جا انداختی،خودت که دنیایی از مهربانیو صداقت هستی..
امیدوارم تو سال جدید در کنار خانوادت سالم و تندرست باشی..و موفقییتهای زیادی رو هم کسب کنی..
شاد باشی عزیزم..

سلام زهرای خوبم...
تنها کاری بود که از دستم برمیومد...مررررسی از شماها که هستین و باعث گرمای این خونه این...
مرررررررررسی عزیزم....
تو هم همینطور

آرمین یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 20:11 http://www.musicarmin.blogfa.com


پای سفره هفت سین لحظاتی که طنین یا مقلب القلوب و الابصار دلت را لرزاند
وقتی آوای خوش یا مدبر الیل و النهار روی لبهات گل کرد
و یاد یا محول الحول و الاحوال حالت رو دگرگون کرد
برای من هم بخواهاز آن بخشنده بی همتا حول حالنا الی احسن الحال
تقدیم به اونکه با دیدنش حالم بارونی میشه

مرسی
عیدت مبارک

کورش تمدن یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 23:23 http://www.kelkele.blogsky.com

سلام بانو الهه
پستتون عالی بود میشه بعنوان دایره المعارف ازش استفاده کرد
من که شایسته اینهمه لطف نبودم
امیدوارم سال بسیار خوبی در پیش داشته باشی
امیدوارم وقتی ته سال برمیگردی به پشت سرت نگاه کنی ببینی یه عالمه آرزوی برآورده شده داری
شاد باشی و سلامت بانو

سلام بر آقا کورش عزیز
مررررررسی...شما لطف دارین....
شایستگیتون بیشتر از ایناست...
مررررررررررررسی از آرزوهای قشنگتون....الهی که این دهه پر از موفقیت و شادی و سلامتی باشه براتون و راضی باشین از زندگیتون...

حسین ترابی (پسر یک مزرعه دار) دوشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:25 http://torabi-hossein.blogfa.com/

عیدتون مبارک الهه خانم.
سال خوبی داشته باشید.

ممنوووووون....
عید شما هم مبارک باشه....

وانیا دوشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:41

salam eli joonam
sale no mobarak
injoora ham ke to gofti nistam khanoom golam
adamaye bozrg koochiktar ha ro bozorg midoonan
dorost mese to khanoom golam
mamnoonam ke mano joze dostat midooni va baram arzesh ghaeeli
doset daram
az rahe door ye doonya mibosamet

سلام عزیز دلم...
عید تو هم مبارک باشه....ایشالا تو این دهه لبت خندون و دلت شاد و زندگیت پر از عشق و زیبایی باشه.....
مگه میشه جزو دوستام نباشی؟!!!...عزیز دلمی تو....من آدم بزرگی نیستم...دل شماها بزرگ و دریاییه.....
میبوسمت عزیزم....دوستت دارمممممم

دومان دوشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:24 http://sly.blogfa.com

سلام الهه خانوم
عیدتون مبارک
امیدوارم سال خوبی داشته باشید

سلام دومان عزیز....
عید شما هم مبارک....
مرررسی....شما هم سال محشری داشته باشین

آلن سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:02

الهه جان ؛ سال نوت مبارک.
ایشالا روزای خیلی خوبی رو در پیش رو داشته باشی.

مررررررسی آلن جان...سال نوی تو هم مبارک....
روزات قشنگ و پر از شادی باشن

فرشته چهارشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:29 http://feritalkative.blogfa.com/

عیدت مبارک الهه جون
یه سال خوب یه دهه ی خیلی خوب رو از خدا برات میخوام عزیزم
پر از خوشبختی و امید و ارامش و شادی و سلامتی زیر سایه پدر مادرت !

عید تو هم مبارک عزیز دلم...
مرررررررررسی فرشته ی نازم...ایشالا این دهه پر از حس خوشبختی باشه برات....سلامت باشی و کنار عزیزانت شاد و عاشق زندگی کنی

مهتاب چهارشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:29 http://tabemaah.wordpress.com

الهه جان ...
نمی دونم چی بگم ...
شرمنده ی محبت و نگاه پر مهرت ...

مهتاب خوبمممم....
آخ خیییییلی خوشحالم از دیدن اسمت و کامنتت....نگرانت بودم...
دشمنت شرمنده...عزیزمی

گل گیسو چهارشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:37 http://gol-gisoo.blogsky.com/

سلام الهه عزیزم
سال نو مبارک

سلام خانومی
سال نوی تو هم مبارک عزیز دلم

مامانگار چهارشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 19:59

....سلاااااااام الهه نازنینم...
...عیدبهاری و سال نو مبارکت باشه...
...الهی که همیشه خوب وخوش و سلامت باشی..و همینطور اسم بچه های بلاگستون رو ردیف و قطار.. کنارهم بیاری.. و دل هاشون رو بهم وصل کنی...
...دوست عزیزم.. ممنون از لطف صادقانه ات..و تعربفهایی که لایقش نیستم...
...وببخش که دیر اومدم...از دوسه روز مونده به سال تحویل تا امروز هنوز نیومده بودم پای نت...
....سال بی نظیر و فوق العاده ای برات آرزو میکنم عزیزم...

سلااااااااااااااااااااااااام مامانگار مهربونم...
عید شما هم مبارک باشه...
مررررررسی از آرزوهای قشنگتون....مثل همیشه پر از عشق و صفا....
لایق خیلی بیشتر از اینها هستین....تعریف نکردم ازتون...حقیقت رو گفتم مامانگار جونم...
خواهش میکنم....عیده و مشغولیتهای مادر خانواده سنگینه به شدت...شما هر وقت که بیاین قدمتون روی چشم و دل منه....
الهی که برای خودتون هم سال بی نظیر و محشری باشه

فلوت زن چهارشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 22:07 http://flutezan.blogfa.com

پس کامنتهای من کو ؟!!!!!

نمیدونم به خدا

فلوت زن چهارشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 22:15 http://flutezan.blogfa.com

سلاااااااااااااااااااااااااااام الهه جونم.
خوبی گلم؟
وقتی توو کامنت برام نوشتی که سایت سنگین شده ، متعجب موندم ! گفتم خدایا من که هم دیروز هم پریروز به الهه سر زدم و براش کامنت گذاشتم ! یکیش دقیقاً مخصوص به این پستت بود و یکی برای تبریک سال نو ، اومدم ببینم که نکنه باز این بلاگ اسکای کامنتم رو خورده که دیدم بلــــــــــــــــــــــــــــــــه !!! هر جفتشم !!!
بخدا توو اون کامنتی که راجع به این پست قشنگت گذاشته بودم ، کلی ازت تشکر کردم به خاطر این پست زیبات ! نوشتم که وقتی خووندم لال شدم الهه ! تو محشری بخدا دختر ! تک تک آدمهارو انقدر قشنگ توصیف کردی که تنها یه فرشته می تونه اینطوری درباره آدمها حرف بزنه ! خیلی لذت بردم از پستت و واقعاً خیلی لطف داری در حقم ! باور کن این حسایی که گفتی راجع به من داری ، منم همیشه درباره تو دارم ! همیشه احساس می کنم یه الهه توو وجود خودمم هست البته نه به کاملی و بی نظیری تو !
حق داشتی که بگی سایم سنگین شده ، اما بخدا من اومدم و دوبار برات کامنت گذاشتم ، تقصیر این بلاگ اسکای نامرده !
دوستت دارم عزیزم ۱۰ تا ، به نیت همون ۱۰ تای بچگیامون !

سلاااااااااااااااام عزیز دلم...
خوبم خانومی...
منم تعجب کردم از نیومدنت...حدس میزدم باز این بلاگ اسکای گشنه مونده باشه و به کامنت خوری افتاده باشه!الهی بگردم...دیگه ناراحت نباش...اینم از شانس منه!
قربون تو برم من...خودت فرشته ای...اینقدر خجالتم دادی که نمیدونم چی بگم!فکر کنم بلاگ اسکای فکر قلب بی جنبه ی منو کرده بوده که کامنتاتو خورده!ترسیده من سکته کنم از ذوق
منم دوستت دارم...۱۰تاااااااااااای بچگونه

فلوت زن چهارشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 22:17

راستی سال نو هم مبارک باشه عزیزم و سال خوبی داشته باشی پر از شادی و برکت ، سلامتی و خوشبختی و رفاه !

سال نوی تو هم مبارک باشه عزیزم...سبز باشی و عاشق و همیشه خوشحال

کورش تمدن چهارشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 23:51 http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
ببخش من فکر کردم به شما تبریک گفتم
شرمنده
سال نو مبارک
امیدوارم سال خوبی داشته باشید
سالی رویایی براتون آرزو میکنم
امیدوارم فقط خوشی ببینید تو این سال
و سالی باشه که همه آرزوهاتون عملی میشه

سلام...
لطف کرده بودین و کامنت گذاشته بودین...مدارکش هم در چند کامنت بالاتر موجوده
بازم مررررررررسی.....این از خوش شانسی من بود که کامنت قبلیتون رو ندیدین و بازم کلی آرزوی خوب خوب برام کردین.....یه دنیا ممنونم

بهروز(مخاطب خاموش) جمعه 5 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:07 http://sukamario.blogfa.com

سال نو شمام مبارک باشه...همین خوبی بلاگستانه که نمی ذاره ازش دل بکنم.....اینجا داره برام واقعی میشه.

مررررسی...سال نوی شما هم مبارک
اینجا واقعی هست...واقعی تر از دنیای بیرون.....

مهتاب شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:10 http://qa123.blogfa.com/

سلام خانم گل .... سال نو مبارک ...چند شاخه گل تقدیمت ...البته میدونم خودت خوشبوتراز هرگلی ... برات سال خوبی آرزو دارم ....با بهترین آرزوها !

سلام عزیزم...
سال نوت مبارک باشه...
الهی که این دهه در کنار عزیزانت زندگی محشری داشته باشی و لحظاتت پر از عشق و شادی و آرامش باشن...

رها پویا شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 14:31 http://gahemehrbani.blogsky.com/

خیلی قشنگ نوشتی الهه جان. بی تکلف و دلنشین.
پایدار باشی و موفق.
همیشه شاد باشی

لطف داری رها جان...
مرررررسی

سپیده شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 18:52 http://setaresepideashk.persianblog.ir

سلام بر الهه ی نازنین و دوست داشتنی و همیشه مهربون من ... سال نو مبارک عزیزم وای که منو عجیب غافلگیر کردی قربونت برم من ... اینهمه تعریف و تمجید منو به وجد آورد این نگاه لطیف و مهربون تو که منو لطیف میبینه به بودنت و داشتنت افتخار میکنم برات آرزوی بهترینها رو دارم مرسی دوست خوبم

سلااااااااااااااام سپیده ی من...
تو ذاتا لطیفی خانومی....منم حقیقت رو گفتم...تعریف و تمجید نبود...
مررررررسی عزیز دلم....شاد باشی و عاشق مهربونم

نیما یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:56

سلام الهه بانوی گرامی و عزیز

این پست رو وقتی آدم میخونه حالش یجوری میشه . یعنی اگه کلی غم هم داشته باشه ، موقع خوندن پست حالش محشر میشه . این همه رفاقتی که شما خرج این کلمات کردی رو کمتر جایی میشه دید . رفاقت نیما در کنار سنگ های قیمتی ای مثل شما و بقیه ی بچه ها قیمت پیدا میکنه وگرنه که رفاقت بدون رفیق بامرام که ارزش نداره . خیلی زیبا این پست . خداییش که بیشتر از اینکه به توصیفات از بچه ها فکر کنم ، به قلب و ذهن مهربونی فکر کردم که این پست رو نوشته . دمت گرم بانو !

سلام نیمای مهربون
منم با خوندن این کامنتت پر از انرژی شدم و حس محشری پیدا کردم...
مررررسی از اینهمه لطفت...من کار خاصی نکردم...چیزایی که دیده بودم از شماها رو نوشتم...تازه نه اونطور که باید و شاید...
دم خودت گرم رفیق

تلاش یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 14:24 http://hadafbozorgman.blogfa.com/

سلام عزیزم..
من و شرمنده کردی به خدا..
من خیلی کوچکتر از اونم که اسمم کنار اسم شما ها باشه..
ازت یه عالمه ممنونم..
وااقعا شرمنده ام کردی..
دیگه نمی دونم چی بگم..

سلام خانومی...
دشمنت شرمنده عزیز دلم...
نگو اینجوری تو رو خدا...من راجع به دوستام نوشتم و تو هم دوستمی...
قابل تو رو نداره مهربونم...

بهنام یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 23:21 http://www.delnevesht2011.blogfa.com

سلام الهه ی عزیز خوبی؟
سال نوت مبارک باشه. امیدوارم سال خوبی داشته باشی. پر از موفقیت و شادی و سلامتی...

سلام بهنام جان...خوبم دوستم
سال نوی تو هم مبارک باشه...هنوز درگیر مراسم عیدم!شرمنده که سر نزدم بهت....
مررررسی....الهی که سالی پر از عشق و موفقیت و سلامتی داشته باشی....

لاهیگ دوشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:19 http://laahig.blogfa.com

سلام الهه جان
بعد از مدتها ننوشتن تو این غربت با اینکه میدونم لبریز از نوشتنم - دیدن این همه عشق و دوستی من رو به هیجان میاره. شاید باز نوشتم.
سالی پر از سلامتی و عشق برات آرزو میکنم.

آدرسه وب لاگم رو که خیلی وقته دست نخورده برات گذاشتم

سلام عزیزم
چه خوب....نمیدونی چقدر خوشحال شدم از خوندن این کامنت....نوشتن رو شروع کن خانومی...به خودت و دلت و قلمت ظلم نکن...تحت هیچ شرایطی...
مررررسی عزیزم....ایشالا سال محشری داشته باشی پر از اتفاقات عالی و قشنگ....پر از سلامتی و عشق
چشم...سر میزنم بهت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد