دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

تو خود حدیث مفصل بخوان!


نظرات 25 + ارسال نظر
آرمین یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:24

ایشون کین ؟

یه نوزاد!

میلاد یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:28

اینجا ایکون پوزخند نداره

ولی از این میشه استفاده کرد

سمیرا یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:29 http://nahavand.persianblog.ir

این تویی الهه؟

نه سمیرا جون...
والا ما که اینقدی بودیم معنی این انگشت رو نمیدونستیم و این انگشت رو هم به کسی نشون نمیدادیم!

کیانا یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:23 http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

وااااااااااااااااااااااااای چقد نازه قربونش برم
چه لباس خوشجلیم پوشیده
خداببخشه به مامان باباش

کیانا یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:29 http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

وااااااااااااااا الهه جونم این عکس مشکل اخلاقی داره سانسورش کنننننننننننننننن

مسئله همین مورد اخلاقی این عکسه!

فاطمه (شمیم یار یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:38

سلاممممم الهه جونم
نازشو برم ...آخی لباش رو...
قربونت برم نگی فاطمه چقده خنگه ولی این تیترتون فلسفی نمی زد آیا؟

سلام عزیز دلم...
نه والا!فلسفی نیست تیتر....

کورش تمدن یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:44 http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
این خوشگل کیه؟
البته یکم حرکات مشکوک و انحرافی داره ها

سلام
نمیدونم والا...یه نی نی ِ فهمیم!
قضیه همونه!شما یه کم تحلیل منحرفانه چاشنی این عکس کنین خیلی نتایج اخلاقی میشه ازش گرفت ها!
یه کم به عکس اون لبخند روی لباس نوزاد توجه کنید...بعد به قیافهٔ نوزاد...و بعد اون انگشتی که نثار اون تصویر روی لباس شده!!!

حمید یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:15 http://www.abrechandzelee.blogsky.com/

اعصاب معصاب نداره ها!...حالا منظور این انگشت مبارکش با کلهم اجمعین دنیاس یا با این آدم خوشحاله ی روی لباسش!؟...
چه میدونم! اصلا به ما چه!...ببین یه نخود بچه با این فینگیلی انگشت مینیاتوریش چجوری یه ملتو سرکار گذاشته!...

به نظرم یه جورایی داره اعتراض خودش رو نشون میده حمید...خودش غمگینه ولی مامانش یه لباس با یه لبخند گنده تنش کرده..اینه که اون انگشت فینگیلش رو تقدیم کرده به.......
به لباسش...
به مامانش!...
به دنیا!
نمیدونم!
فقط میدونم جسارت اعتراض رو داشته!برعکس خیلی از ماها!

دلارام یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:26

جان ؟؟؟؟
ایشون برخلاف لباس شادش قیافه ناراحتی داره و البته اون انگشتشون

فکر میکنم موضوع عکس دقیقا همین باشه دلارام...اینهمه تضاد.....لباس شاد و خود غمگین.....
راستش یاد خودمون میفتم....ما آدم بزرگا....که روحمون غمگینه ولی یه نقاب شادی میزنیم و میگیم همه چی آرومه!

دلارام یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:53

الهه من عاشق این آنلاین جواب دادنتم .عاشق این نکته بینیهاتم.کلا عاشقتم

عزیزمی تو....منم عاااااشقتم

فرشته یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:09 http://surusha.blogfa.com

فک کن...

کویر یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:51

عکس رو که دیدم گفتم هیییییی روزگار

کامنت ها رو که خوندم دیدم گفتم هی ما به کجا و عکس به کجا

کلا خودم هم انتظار دیگه ای داشتم!

وروجک یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 17:22 http://jighestan.blogfa.com

واااااااااای الهه جون فوق العاده بود یعنی خیلی بهم چسبید این پستت عنوانش به عکسه خیلی میاد میگن حرف راستو از بچه بشنو همینه

دقیییییقا!
خدا رو شکر که دوست داشتی....مرررسی وروجک جونم

laahig یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 17:49 http://laahig.blogfa.com

وای الهه جونم، چه عکسِ باحالی. چه تضادِ آشکاری و چه شجاعتِ بی‌ مثالی. شاید واسه اینه که بزرگ نشده و راحت حرفشو می‌زنه.

خیلی‌ ملوسه، مرسی‌ دوست جون

آره...شجاعه.....چون هنوز قاطی محافظه کاری و رنگ و لعاب آدم بزرگا نشده....
قربون تو

وانیا یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 18:39 http://BFHVANIYA.BLOGSKY.COM

وای الی جوون کی بچچه دار شدی تو؟


جر نزن!قرار بود اول من خاله بشم بعد تو!پس خودت باید اول مامان شی!

روشنک یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 18:44 http://hasti727.blogfa.com

الهه از کجا پیدا کردی این کودک عاقل رو؟؟
اینم فهمیده که ...

آخ روشنک.....
قربونت برم که اینقده کلماتت و دیدت به من نزدیکه....
وقتی عکس رو دیدم به خودم گفتم"اینم فهمیده که...."

م . ح . م . د یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 19:08 http://baghema.blogsky.com/

ادب نداره این بچچه هه !!!

به جای ادب صداقت داره!
پسری باز تو فلفل لازم شدیا!خودت مثل یه پسر خوب برو یه قاشق غذاخوری فلفل بریز تو حلق مبارکت

رها بانو یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 19:13 http://rahabanoo.blogsky.com/

داشتم به قیافه اش نگاه میکردم و میگفتم آخی طفلکی ... چرا داره گریه میکنه ... بعد یهو چشمم به انگشت ایشون افتاد !!! ای وای !!!

طفلکی اون انگشت رو به نشونهٔ اعتراض نشون داده

آلن یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 20:58

این دوستمون زود شروع کرده.

دلم براش میسوزه...هرچی دیرتر میفهمید به نفعش بود....

گل گیسو یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:23 http://gol-gisoo.blogsky.com/


تضاد جالبیه

آره

هیشـــکی ! دوشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:29 http://hishkii.blogsky.com

سلام
بعله...ایشون راس میگن...درسته...

سلام آجی...بعله...بچه ها همیشه راست میگن....

الهام دوشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:29 http://sampad82.blogfa.com

سلاااااااام الا جوووووووووونم...خوبی؟
این کوچولوهه کیه؟

سلاااااااااااااام عزیز دلم...
خوبم...شکر....
یه نی نی!نمیدونم کیه.....

تیراژه مهرداد دوشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 17:24 http://www.teerajeh.persianblog.ir

آخی :د

چه باحال!

هاله بانو دوشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 20:21 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

ای جانم
چه تضاد جالبی تو این عکسه ...
خوبی الهه؟؟

آره....به نظرم خیلی عکس پر معناییه!
خوبم هاله جونم.....

رها پویا دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:26 http://gahemehrbani.blogsky.com/

بغض نکن عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد