دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی


زنی با آرزوهای تلنبار شده...مردی با سکوتی سنگین و آزاردهنده....سکوت مرد میکُشد آرزوهای دل دردمند زن را....

زنی با درونی متلاطم همچون دریای وحشی...مردی با آرامشی مرداب گونه...آرامش مرد،خروش زن را میبلعد و همچنان مرداب است....

زنی خشمگین همچون بادهای ویرانگر....مردی فرسوده همچون کوه های باد و باران دیده....کوه با حمله های باد،خرد میشود و اندک اندک فرو میریزد اما باز هم اسم کوه را یدک میکشد....

دخترک هر روز طی میکند فاصلهٔ میان کوه و دریا را...فاصله ای بیشتر از میان صفا و مروه را...و نه از سیلی باد در امان است و نه از غرقهٔ مرداب...

دخترک حاصل هم آغوشی یک زن و یک مرد است...زنی با آرزوهای تلنبار شده...مردی با سکوتی سنگین و آزاردهنده........

نظرات 26 + ارسال نظر
آلن دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 22:58

بیچاره بچه هایی که این وسط فدا میشن.
فدای خودخواهی پدر ها و مادر ها.

مثل همیشه زیبا نوشتید ، خاتون.

بیچاره بچه ها......
ممنون...لطف داری آلن جان

مامانگار دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:04

...چرا الان باید اشکام بریزه !...خودبخود..و بی اراده !!
...کم پیش میاد که اینجور زهر زندگی بریزه تو جونم ...کم..

قربون اشکاتون برم...ببخشین منو تو رو خدا مامانگار جونم....دلم درد داشت وقتی نوشتمش....شرمندتونم........

کویر دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:14




...

هاله بانو دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:27 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

بیچاره دخترک
یه لحظه یاد ...................

یاد کسی افتادی؟
منم به یاد کسی نوشتم.....

فاطمه (شمیم یار دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:41

سلاممم
خوبی الهه جانم.؟؟؟...

سلام فاطمه جونم....
خوبم....شکر خدا

دلارام سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:11 http://delaramam.blogsky.com

طفلی این فرشته های کوچولو که قربانی مشن ...

زن...مرد...بچه......همه به نوعی قربانی هستن......

نیمه جدی سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:41 http://nimejedi.blogsky.com

به خاطر همینه که میگم نباید موجود دیگه ایو فدای خودخواهیامون بکنیم.

موافقم نیمه جدی بانو.....به شددددت موافقم.....

کیانا سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:10 http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

چقدبی توجه و خودخاهیم..... و چقد زیادن این بچچه ها ...
کاش کمی عاقلتر بودیم

کاش یه کم عاشق بودیم کیانا....کاری از عقل ساخته نیست گاهی اوقات.....

پرند سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:16 http://ghalamesabz1.blogsky.com

حتی اونایی که تصور می‌کنن شرایط خوب و قابل قبولی دارن و آمادگی برای اضافه کردن یک انسان بی‌گناه به این دنیای آلوده "به نطر من" اشتباه می‌کنن٬ اینا که دیگه....
بودن فی‌النفسه درده و با متولد کردن یک انسان دیگه تنها این درد رو بهش تحمیل می‌کنیم... حداقل در ایران که اینطوره...
حالا هی خودمونو گول بزنیم و بگیم نه ما فرق داریم... بچه‌ی ما فرق داره... دنیایی که براش می‌سازیم فرق داره و ...
تمام کسانی که بچه‌دار میشن از سر خودخواهی و میل به پدر و مادر شدن و یا سوق دادن زندگیشون به سمت یک هدف مثلاً مشخص بچه‌دار میشن وگرنه کسی از روی عشق به موجودی که هنوز وجود نداره و یا بخشش نعمتِ(!) زندگی بهش این کارو نمی‌کنه که این خودش خطاست به نظرم... یعنی همون تحمیل درد به یک انسان بی‌گناه...
شاید خیلی نگاه منفی‌ی باشه ولی به نظر من واقعیته...

آره پرند....من حتی در مورد ازدواج هم میگم تا وقتی که آدم شرایط روحی و اخلاقی و بینش درستی پیدا نکرده و مطمئن نیست که بلده شریکی زندگی کنه نباید وارد زندگی مشترک بشه.....دیگه چه برسه به بچه دار شدن!شرایط اجتماعی و اقتصادی و فشارهای بیرونی یه بعد قضیه هستن....یه بعد دیگهٔ قضیه همین درون ماست....تو بهترین جای دنیا هم که باشیم،وقتی درونمون درست نباشه،بچه دار شدن خطاست....اطلاعات غلط و بینش نادرست رو از یه نسل به نسل دیگه منتقل کردن خیانته....من به شخصه تا وقتی مطمئن نشم میتونم نقش ف.ی/لتر رو بازی کنم در برابر خطاهای نسلهای قبلیم، موجودی رو به این دنیا اضافه نمیکنم.....

پرند سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:19 http://ghalamesabz1.blogsky.com

چه عکس معصومی برای این پستت انتخاب کردی الهه...
نگاه معصومانه و بغض دخترک و چشم‌های نمناکش انگار فریاد می‌زنه آغوشی رو که ازش جدا شده... دور افتاده...

آره....با دیدنش بغضم میگیره........

کورش تمدن سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:43 http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
تنها کسی که بی گناه فدا میشه همین بچه ست
بچه ای که با این ذهنیت شاید زندگی بچه خودش رو هم خراب کنه و همینطور نسل های بعد

سلام....
دقیقا...همون زن و مرد هم قربانی نسلهای گذشته هستن...اشتباه آدمها تو اینه که یه اشتباه رو اینقددددر توی تاریخ کش میدن و با خودشون میارن که صدها نسل میتونن آلودهٔ نتایج یه اشتباه اولیه باشن.....

هیشـــکی! سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:39 http://www.hishkii.blogsky.com

سلام
بچه ها همیشه قربانی خودخواهی های بزرگ تران...

سلام....
آره آجی....

سهبا سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:48 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

امان از این خشمها ، از این حسرت ها ، از این آرزوها ... امان از آرزوهای بر باد رفته .......
امان از ........

سلام الهه جانم . امید که برسی به هر انچه ارزویت است .

سلام سهبا جونم.....
مررررسی عزیزم....

سبا سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:00 http://khaneibarab.persianblog.ir

یه روز خاصی من این عکس رو دیدم ....اسمش رو گذاشتم منتظر
مدتها بود دلم میخواست بازم حسش کنم ...امروز با نوشته های تو میشد انتظارش رو قشنگتر معنی کرد.

منتظر....خسته....سرگردون.........
مرسی سبا جان

علیرضا سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:47 http://yek2se.blogsky.com/

نوشته های قشنگت و تلخت یه طرف ..
عکس یه طرف ...
کوچه پس کوچه های دخترک تاریکن .... ترسناکن ...
اگه دخترک گم شد چی؟
زن و مرد چطوری میخوان خودشونو ببخشن ؟

دخترک که گم بشه هزار تا ننه بابا پیدا میکنه!عادت داریم تا چیزی جلو چشممونه قدرشو ندونیم.....

فرناز سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 17:27 http://www.zolaleen.persianblog.ir

تنلنباری که کودکم شد!

تلنباری که کودک شد و کودکی که غم تو دلش تلنبار شد و تلنباری که کودک خواهد شد........

زیتون سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 18:10 http://zatun3013.persianblog.ir

مهرداد سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:39 http://kahkashan51.blogsky.com

پدر اگر آنشب خوش خلوتی پیدا نمیکردی تو ای مادر اگر شوخ چشمی ها نمی کردی کنون من هم به دنیا بی نشان بودم.
واقعا کودکان بی گناه بوده وپاک بدنیا می آیند لذا مسببین
در برابر آنها مسوء لند.
مانا باشید.

بار مسئولیت رو اگر قبول میکردن که غمی نبود......
ممنونم

فلوت زن چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:11 http://flutezan.blogsky.com/

سلاااااااااااااااااااااااااااااااام عزیزم.
این یه درده ! یکی از دردای ِ بزرگ ِ این روزای جامعه ی ما ! بچه هایی که معصومیتشون آدمو می ترسونه ! خیلی هم می ترسونه !
دیگه دیدن ِ بچه ها شادم نمی کنه ، نگرانم می کنه ! می ترسوندم ! آیندشون ؟! خدایا به کجا می خوان برسن ؟! چی در انتظارشونه ؟! وقتی زن و مردای متاهل ، دختر و پسرای در آستانه ی ازدواج ، همه یه کوله بار ِ حسرت و عقده و ... که از کودکی ِ خودشون به جا مونده ، به دوش دارن و ناآگاهانه و از سر ِ یک سری نیازهای جسمی و روحی به هم نزدیک شدن یا می شن و یه زندگی رو تشکیل دادن یا می دن ، چطور می توونن مسئولیت ِ یه موجود ِ پاک و معصوم رو به عهده بگیرن و سالم پرورشش بدن در حالی که خودشون از لحاظ ِ روحی و روانی سالم نیستن ؟!!! این مسئولیت خیلی سنگینه ! خیلی ! چرا همه انقدر ساده ازش می گذرن ؟! اینجوری در آینده یا گرگ تحویل ِ جامعه خواهیم داد یا بره !

سلاااااااااااااااام حنانه جونم....
آره...درده.....به جز این هیچی نمیتونم بگم.....

فلوت زن چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:12

راستی چرا پستت عنوان نداره ؟!

درد که عنوان نمیخواد حنانهٔ من......

فلوت زن چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:45

راست می گی درد که عنوان نمی خواد ، فقط باید حسش کرد !

احمد چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 13:20 http://serrema.persianblog.ir/

تهاجم واژه ای به نام :
"من "
بیشتر این آزارها ناشی از "من " بودن و "من " خواستن هاست . اگه انسانها حاضر میشدن ذره ای از "من" عبور کنند و به "تو" فکر کنن دیگه نه سایشی بود و نه طوفانی و نه تلنباری از بدست نیاوردن ها ....

دقیقا...و این "من" فقط به واسطهٔ عشق میشه "ما".......

آوا پنج‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:01

فاصله میان کوه ودریا
اگر زیاد شوددخترک
رایارای پیمودن
نمی باشد
یاحق...

گاهی دخترک وسط راه کم میاره........

لاهیگ پنج‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 14:03 http://laahig.blogfa.com

سلام الهه جونم,
اومدم که بگم امیدوارم که همه امتحانهات رو خوب خوب بدی عزیزم . بووووووووس
خواستم راجع به پستت بگم, دیدم بچه ها همه چیزهای گفتنی رو گفتن. من فقط راجع به عکسش میگم که خیلی خیلی ملوسه

سلام عزیز دلم....
مررررررررسی گلم.....
الهی که خودت هم موفق باشی و روزای قشنگی داشته باشی....
عاشقتم

شیر و خورشید پنج‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 15:44 http://www.2maa.blogsky.com

سلام الهه
این بچه ها ثمره ی چی هستن؟ عشق؟ نفرت؟ هوس؟...چی؟
به نظر من این بچه ها ثمره ی عقده ی دو انسان بی هویت هستند...
این عکس به دلم چنگ می زنه
چه نگاه معصومی
یاد عزیزی افتادم...

سلام آنا جون....
ثمرهٔ یه ازدواج....فقط همین......

کلاسور پنج‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 20:25 http://celasor.persianblog.ir

طبیعت این دو همیشه باقی میمونه، این دخترک هست که باید بباره و روان باشه تو جوی زندگی !

دخترک هم اینو فهمیده....خیلی وقته فهمیده......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد