دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

سماع افکار نیمه شبی...


"جهان مثل یک دستگاه معادلات است...یک دستگاه چند معادله-چند مجهول...معادلات فراوانی دارد و مجهولات فراوانتری...حل کردن این معادلات آسان نیست...زمان میبرد...علم میخواهد و بیشتر از آن،عشق...گروهی از قیافهٔ این دستگاه معادلاتی میترسند و سعی میکنند نگاهش نکنند یا منتظر میمانند تا کسی این معادلات را حل کند و آنها جواب را بفهمند...عده ای دیگر،این معادلات را تا حد ممکن ساده میکنند و مجهولات برایشان معلوم میشود...گروه دیگر کسانی هستند که از حل شدن این معادلات میترسند و همیشه مراقبند تا مجهولات معلوم شده را در نطفه خفه کنند مبادا جواب معادلات،چراغ راه باشد برای دیگران.....

هیچ کس قادر نیست تمام مجهولات را کشف کند و معما را حل کند...هر کس به قدر علم خود میتواند این معادلات را آسانتر کند یا آن را مانند کلاف سر در گم،پیچیده تر سازد...از این دنیا که "کم" شویم،به دنیای دیگری "اضافه" خواهیم شد...در نتیجهٔ این جمع و تفریق،مجهولات این دستگاه برایمان معلوم میشوند و معادله کم کم حل میشود و ما متحیر خواهیم ماند...."

اینها جملاتی بودند که به محض اینکه چشمهایم را بستم برای جدا شدن از این دنیا و پرسه زدن در کوچه های خواب،به مغزم هجوم آوردند و آنقدر چرخ زدند که گویی به شیوهٔ رقصندگان قونیه،سماع میکنند...این هجوم را به فال نیک میگیرم...گویا خود درگیری ذهنم به پایان رسیده و افکارم دوباره در همان مسیری افتاده که باید...خدا را شکر...

نظرات 14 + ارسال نظر
مجتبی دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:21

سلام
خیلی خوبه که خیلی زود برگشتی
خوبه که دوباره افکارت برگشت به مسیر عادی
خوش باشی

سلام
خیلی ممنون

آناهیتا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:48 http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

این هم تعبیر زیباییه
خدا رو شکر افکارت تو مسیر درست افتاده.
امیدوارم همون طور که گفتی غمتو کش ندی الهه.

کشش نمیدم آنا...به کی قسم بخورم که باور کنی؟

کیانا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:56 http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام الهه جونم
خوشحالم که دوباره نوشتی و فکرت ازاد شده
منم با چیزایی که گفتی موافقم ...دقیقن زندگی همون معادله هاس، کاش درس حلشون کنیم

سلام عزیز دلممم...
قربونت برم عزیزم....
آره...باید سعیمون رو بکنیم...حتی اگر کامل حلشون نکنیم هم بهتر از اینه که جزو گروه اول و سوم باشیم....

علیرضا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 13:57 http://yek2se.blogsky.com/

عجبببب فکرهای مغشوش و آشفته اییی
مغز آدم سوت میکشه !
ولی خب اگه خودت میگی که خوبه پس حتما خوبه
خوشالم که بهتری
:)

از نظر خودم که خیلی منظم و روشنه...شاید چون پیش زمینهٔ ذهنی داشتم....
مرسی علیرضا جان

کلاسور دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 14:37 http://celasor.persianblog.ir

حل کردنی رو باید حلش کرد !!!!!

صد در صد

دلارام دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 17:57 http://delaramam.blogsky.com

باورت نمیشه الهه ، من خودم گاهی شبیه معادله چند مجهولی میشم .ولی اونقدر تلاش میکنم تا حل کنم مجهولاتمو !!
خیلی خوشحالم که الان بهتری و افکارت توی مسیر صحیحش افتاده .

همین تلاشت کلی ارزش داره....
مرسی دلارام من

سحر دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 21:02 http://dayzad.blogsky.com/

افکار جالبی بود...
دقیقا الان درگیر حل این معادلات لامصب هستم که مجهولات و معلومات اصلا باهم نمیخونه!

بالاخره جور میشن با هم...مطمئن باش عزیزم

فرزانه دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 23:06 http://www.boloure-roya.blogfa.com

برات روزهای شاد آرزو میکنم توام با آرامش

ممنونم فرزانهٔ نازنینم....الهی که خودت هم شاد باشی همیشه بانو

فاطمه (شمیم یار سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 00:14

سلامم الهه جانم
از صمیم دل خوشحال شدم برات عزیز جان..

سلام عزیز دلم....
قربونت برم مهربونم

الهام سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 00:38 http://sampad82.blogfa.com

سلاااااااااااااااام!
من آمده ام وای وای! ما آمده ام!
نه دیگه الا!:دی اگه کم میشیمو دوباره اضافه میشیم طبق قانون پایستگی بقا و انرژی ثابت میمونیم! پس لاینحل باقی میمونه این دنیا!

سلام عزیزم....خوش اومدی
توی جهان ثابت میمونیم الهام...از این دنیا کم میشیم و به یه دنیای دیگه اضافه....منتها آگاهیمون تغییر میکنه...یکی از چیزایی که باعث حل نشدن این مجهولاته،همبن جسم خاکی و محدوده.....

آوا سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:06

خوشحالم که بهتری ی ی ی..
واست خیلی دعا کردم
انشاله روز به روز
بهتر تر بشی
بانووووووو
یاحق...

مررررسی عزیز دلم...ممنونتم....
حق نگهدارت

حمید پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:37 http://www.abrechandzelee.blogsky.com/

- خیلی جالبه! تا حالا فکر میکردم فقط خودم اینجوریم که قبل از خواب فکرهای عجیب غریب اینشکلی سراغم میاد...دقیقا همینجوریه...توو اون حال بین خواب و بیداری یه چیزایی به فکر آدم میاد که هرچی فکر میکنی نمیتونی بفهمی از کجا اومده...

- شاید بشه بعضی معادلات رو حل کرد ولی اکثر معادلات اصلی انقدر پیچیده هستن که تلاش برای حل کردنشون فقط به سرگردانی آدم اضافه میکنه...معادلاتی مثل هدف از آفرینش این دنیای مادی...

- خوشحالم که افکارت دوباره در این مسیر قرار گرفته

-آره دقیقا...انگار مغز آدم رو یه فرکانسی تنظیم میشه و یه دریچه های عجیب غریبی باز میشن!
-اتفاقا من دنبال همونم حمید...هدف آفرینش...به یه چیزایی هم رسیدم...
-مرسی حمید جان...امیدوارم تو همین مسیر بمونه...هی کج نره!

وحید و شیدا جمعه 31 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 00:31 http://www.vahidslove.blogsky.com

✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿

بگذار هر چه نمی خواهیم ، بگویند ...
بگذار هر چه نمی خواهند ، بگوییم ...
باران که ببارد
" کاری از چترها ساخته نیست "
ما اتفاقی هستیم که افتاده ایم

✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿

پیش ما هم بیا

فلوت زن جمعه 31 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 16:42 http://flutezan.blogsky.com/

سلااااااااااااااااااااااااااااااااام عزیز دلم.
گویا کامنتم برا این پستت باز هم ثبت نشده !

سلااااااااااااااااااام مهربون من....
ای باباااااااااااااااااااا.....نه...کامنتی نداشتم ازت!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد