دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

معجزه ای به نام باران...

برای شروع یک روز خوب، کافیست:
صبح بیدار شوی و چشمهایت رو به پنجره ای باز شود که با چشمکی نوید میدهد که آسمانِ آن سویش ابریست...


بعد، در همان رختخواب، گوشهایت تیز شوند تا صدای خیابان را شکار کنند...منتظر بمانی تا اولین ماشین رد شود تا صدای آب را بشنوی که با لاستیکهایش شکافته میشود و تو زیر لب بگویی "باروووووووون" و بپری پشت پنجره تا چشمهایت این منظره را ببینند...این زمین خیس را...


و بعد به آسمان نگاه کنی و ببینی ابرها همچنان آبستن بارانند و یک دل سیر خواهند بارید...


حالا باید چه کرد؟ باید دست و رو را شست، چای دم کرد، دانه های هل را انداخت توی قوری، و بعد با یک فنجان چای با عطر هل، نشست اینجا و جرعه جرعه نوشید و این صبح قشنگ را ثبت کرد...


صبحتان بخیر

نظرات 13 + ارسال نظر
احمد سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:09 http://serrema.persianblog.ir

به به ، چه صبح دل انگیزی و چه شروع خوبی
مثل بارش اون بارون ، تا پایان روز برقرار برقرار باشی
روزت دلپذیر

مررررررررسی
روز شما هم قشنگ و پر از اتفاقات عـــــالی

سحر دی زاد سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:27 http://dayzad.blogsky.com

نوش جان

جات خالی عزیزم

m_barani سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 16:32

.....
باران که باشد همه چیز زیبا می شود ...شاید به گمانم می شوید از خاطر روحمان هر آنچه را که باید و هر آنچه را که نباید....طراوت دارد و ...

و درختها ...چقدر زیبا قد راست کرده اند برای هم آغوشی با آسمان و باران و خدا ...

بارون عشقه...بارون زندگیه...بارون....
آره..دیدی درختامون رو؟ اون همون درختی بود که نذاشتن به خدا برسه دستاش...تازه یه درخت نارنج هم پایین تراس منه که عااااشقشم....

m_barani سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 16:34

ببخشید سلام ...
سلام الهه ی مهربانی ..

روز ها و صبح های زندگیتان همیشه به این زیبایی و طراوت و عطر زندگیتان خوشبو به طعم خوش چای با هل ....

نوش جانتان این زیبایی و باران...

سلام به روی مااااهت
مرررررررسی رفیق...یه دنیا بابت این کامنتای پر از مهرت ممنونم عزیزم...
دلت بهاری گلم

اعظم سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 17:20

عزیییییییییییییییییییییییییییزم
آره بارون بهاری خوبه. میدونی اصن خصلت بهاره که همه چیش خوبه، حتی خورشید که نیست ولی چون عطر بهار تو فضا هست دلت نمیگیره. "بوی بهار +بوی بارون" معجون خوبیهانرژی میده
حتی رعدوبرقای بهاری هم خوبن،من تنفر عجیبی از رعدوبرق دارم که خب البته با چاشنی فراوون ترس مخلوطه، ولی توی بهار هروقت رعدوبرق میاد یه جور با امید زیاد میگم:نترسین رگِ،الان میره.نمیدونی با چه هیجانی این جمله رو میگم الهه

ای جـــــــــــــــــــــــان دلمممم عزیزمممم....اسمت رو دیدم ذوقمرگ شدم واقعاً
بهار همه چیش معرکه ست...عشقه..عشق....
هرررررررر....رگه..باحال بودااااا...خوشمان آمد بسی زیاد

فاطمه شمیم یار سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 18:43

سلاممم الهه جانم
نوش جان خانومی هم بارون هم چای ...
فک کن الهه اینقدر عجول باشی که قبل از رسیدن به پنجره از آیفون تصویری هم غافل نشی

سلام به روی ماهت گل من...
قربونت برم...کاش اینجا بودی دوتایی چای با عطر هل و بوی بارون میزدیم بر بدن....یادت بودم امروز پشت پنجره...جات خالی بود حسابی....
پنجره درست بالای سر تخت منه...من رو به پنجره میخوابم..یعنی صبح اولین چیزی که میبینم و نزدیکترین چیزی که بهم وجود داره واسه ارتباط با دنیای بیرون، همین پنجرهٔ اتاقمه...

اعظم سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 20:01

هـــــر گــــاه رد پـــــای کــســـی کـــه آرامـــشـــم را گـــرفـتـه بـــود دنــبـال کـــــــردم بـــه خــــودم رســـیـدم ....!


★ آنـــــــــــــــــــــدره ژیـــــــــــــــــــــــد★

وااااااااااااااااای اعظم...امروز تو ذهنم یه پست با همین مضمون نوشتم فقط مونده تایپش کنم...قبول دارم این جمله رو شدیــــــــــــد!

دل آرام سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 20:11 http://delaramam.blogsky.com

معمولا حال و روز من در روزهای ابری بهتره. باران هم باشه که دیگه همه چیز تکمیل میشه.
شبت به خیر عزیزم

الهی که همییییشه حالت خوب باشه آروم دلم....میدونم تو هم از عشاق بارونی....
شب و روزت بخیر عزیز دلم

جعفری نژاد سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 21:31

همه ی روزات خوب باشه، همه ی لحظات ناب باشه خواهر جان

مررررررررسی خان داداش...الهی که روز و روزگارت شاد باشه و دلت سبز بهاری....

آذرنوش سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 23:18 http://azar-noosh.blogsky.com

خوشبحالت..ما که امروز با صدای باد و بوی خاک از خواب بیدار شدیم

ایشالا همه ی روزات خوب باشه

الهی بگردم....ایشالا آسمون اونجا هم بباره و دلت رو شاد کنه...و خدا کنه هوای جنوب و جنوب غرب کشور پاک بشه از اینهمه گرد و غبار....
ایشالا روزای تو هم محشر باشن هم ماهی نازنینم

مریم اردیبهشت چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:42 http://spring1.blogsky.com/

اینجاهم چندروز بودبارانی بود از اون بارون هایی که انگار می خواهدهمه چیز راپاک بشوید
ولی امروز برف حسابی غافلگیرم کرد

بــــــــــــرف! ای جاااااااااااان! دلم واسه دیدن برف تنگ شده...آسمون تهران خساست کرد امسال...تو کجایی مریم؟

[ بدون نام ] چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 16:37 http://balot.persianblog.ir/

با این صبحتان به خیری که نوشتی یاد ترانه معین افتادم
صبحت به خیر عزیزم ....

آهنگ وبتو خیلی دوست دارم
لینک دانلودشو داری؟
برام میذاری؟

آخ...من عاشق این آهنگ معینم...پر از خاطره ست برام...
بعععععله...تقدیم به شما:

http://s3.picofile.com/file/7550039458/Beyoglu_Asiklari_You_Are_My_Everything.mp3.htm

حرفخونه پنج‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:07

به به چه پست خوش حس و حالی.
دقیقن سناریویی رو نوشتی که بارها برای من اتفاق افتاده.
ک بیدار شم و رنگ خونه خاکستری باشه و این یعنی آسمون ابری.
و بعد گوش بذارم تا بشنوم یه ماشین رد شه و صدای زمین خیس رو بشنوم و به عشق بارون از جام بپرم بیرون
همیشه روز هات پرحس و پر انرژی عزیز دلم.

ای جان...دقیـــــــقاً رویا...اصلاً نمیفهمم چطوری خودم رو میرسونم پشت پنجره
قربونت برم من....روزهای تو هم پر از شادی و عشق و انرژی مثـــــبت رفیق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد