دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

معجزه ای به نام باران...

برای شروع یک روز خوب، کافیست:
صبح بیدار شوی و چشمهایت رو به پنجره ای باز شود که با چشمکی نوید میدهد که آسمانِ آن سویش ابریست...


بعد، در همان رختخواب، گوشهایت تیز شوند تا صدای خیابان را شکار کنند...منتظر بمانی تا اولین ماشین رد شود تا صدای آب را بشنوی که با لاستیکهایش شکافته میشود و تو زیر لب بگویی "باروووووووون" و بپری پشت پنجره تا چشمهایت این منظره را ببینند...این زمین خیس را...


و بعد به آسمان نگاه کنی و ببینی ابرها همچنان آبستن بارانند و یک دل سیر خواهند بارید...


حالا باید چه کرد؟ باید دست و رو را شست، چای دم کرد، دانه های هل را انداخت توی قوری، و بعد با یک فنجان چای با عطر هل، نشست اینجا و جرعه جرعه نوشید و این صبح قشنگ را ثبت کرد...


صبحتان بخیر