دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

اگه بارون بباره...

این صدا یکی از زیباترین صداهای دنیاست....نوای عاشقی ست...در این نیمه شب تاریک، هیچ صدایی نمی توانست اینقدر دلم را نوازش کند...صدای غرش آسمان را می گویم...همین نوای دل انگیزی که ابرهای پا به ماه، مثال پیکی خوش خبر، به سوی ما می فرستندش...که فریاد میزند "به گوش باشید...به هوش باشید...همگی خبردار...شما عاشقان باران بشتابید به سوی پنجره ها...که صداهای اضافی را خاموش کنید و پنجره های بسته را باز...گوش کنید...که فرزند ابرها دارد پا به زمین می گذارد...این شما و این باران"...و بعد نسیمی خنک می وزد...نسیمی که در چرخشهای رقص گونه اش، برگهای بر زمین مانده و پاخورده را با خود همراه می کند...که دست خس و خاشاک را می گیرد و با هم می چرخند و میرقصند و زایش ابرها را جشن می گیرند...و کم کم بوی باران، این بوی آسمانی، سوار بر نسیم شبانگاهی از راه می رسد...همهٔ تشریفات با شکوه تمام انجام می شود ...و بعد صدای افتادن اولین قطرهٔ باران بر زمین...صدای بوسهٔ اولین قطره بر خاک...صدایی که تنها به گوش دل شنیدنیست...و در نهایت صدای با شکوه باران...لشکری از قطرات عشق و رحمت...بوی آب و خاک...بوی خاک خیس...و تکمیل ِ لذتِ به سر آمدن انتظار...باران

پی تقدیم نوشت: این پست تقدیم به رنگین کمان قشنگم که زادهٔ ماه باران است و عاشق باران...تولدت مبارک رفیق