دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

شب یلدای امسال....شب عشق....

شب یلدا داره میاد و پاییز از خواب ناز بیدار شده و داره بار و بندیلش رو جمع میکنه که بره....زمستون هم تو راه مونده و احتمالا هواپیماش تأخیر داره و معلوم نیست کی میرسه...شاید هم وسط راه هوس سقوط آزاد کرده و یه جایی غیر از اینجا فرود اومده...به هر حال الان نه پاییزه و نه زمستون...نه بهاره و نه تابستون...یه فصل جدیده اصلاً...بگذریم...

امشب شب یلداست...شبی که به خاطر یک دقیقه،بلندترین شب سال شناخته میشه...شب یلدا واسه خیلیها مفهوم شب نشینی و دور هم بودن رو داره...خیلیها اسم شب یلدا که میاد اولین چیزی که تو ذهنشون تصویر میشه یه کرسی گرمه و یه جمع شاد و بساط آجیل و انار و هندوانه و فال حافظ...اما سالهاست که یلدا واسه من مفهومی نداره... یادم نمیاد تو هیچ شب یلدایی،جمعمون از ٦نفر بیشتر شده باشه...مامان و بابا و من و عرفان و مامان بزرگ و خاله....که اینم برمیگرده به خیلی سال پیش....حالا شب یلدا فقط یه اسمه و یه حسرت...یه شب مثل بقیۀ شبهای سال فقط با یه فرق...بقیۀ شبها اینقدر حس تنهایی نمیکنم...خیلی سخته که آدم یه عالمه فامیل داشته باشه اما شب یلداش سوت و  کور بگذره....این چند ساله شب یلدای من ساکت و آروم گذشته...عادت کردم و این عادت خیلی تلخه...باز هم بگذریم...

اینا رو گفتم که بگم این شب یلدا با همۀ شب یلداهایی که تو زندگیم داشتم فرق میکنه...این شب یلدا بیشتر از ٦٠ نفر دور هم جمع میشیم...این شب یلدا خونۀ ما شلوغ و پر از صداست...پر از عشق و دوستیه...

کرگدن عزیز کاری کرده که امشب همۀ ما دور هم جمع باشیم....امشب شصت و خورده ای صدا توی خونۀ ما پخش میشه...امشب حضور شصت و چند تا دوست رو تو خونمون حس میکنم...امشب دیگه تنهایی که همیشه با وجود کلی مبارزۀ من،آخر خودش رو تو لحظه های یلدام جا میداد شکست خورده و ناامید از در خونه میره بیرون....

از آقا محسن عزیز ممنونم که با این ایدۀ بکر و نابشون شب یلدای همۀ ما رو زیبا کردن...با گوش کردن صدای دوستان فهمیدم این تنهایی توی یلدا یه جورایی اپیدمی شده و مسریه انگار!خدا رو شکر که امسال دیگه تنها نیستیم تو این بلندترین شب سال....مرسی آقا محسن عزیز برای اینکه همیشه راهی پیدا میکنین واسه نزدیک کردن دلهای ما به همدیگه....

اگر خونۀ شما هم خالی از صداست و از بازی کرگدن عزیز بیخبرین،پیشنهاد میکنم سری به وبلاگ ایشون بزنین و صدای عزیزان وبلاگ نویس رو دانلود کنین و گوش بدین...

شب یلدای همتون قشنگ و پر از خاطره های شیرین....

نظرات 42 + ارسال نظر
میکائیل سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 13:45 http://sizdahname.wordpress.com

اول سلام ...بعدا کلام....

سلااام علیکم

میکائیل سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 13:48 http://sizdahname.wordpress.com

دیگه شب یلدائی تنهائی معنا نداره ....
60 و خورده ای زنده باهاتن ...کسانی که همشون امیدن .... کسانی که بهت میگن تنهائی یعنی چی و بودت یعنی چی ...
و کدوم رو باید داشت ... شب لذت بخشی این یلدا ...
دیگر یلدای تنهائی نیست ....

واقعا همینطوره میکائیل...خیییییییلی خوشحالم از این قضیه...شب لذت بخشیه این یلدا...مطمئنم

میکائیل سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 13:55 http://sizdahname.wordpress.com

میبینی چه حس خوبی داره ...
حس نفس کشیدن بهت میده ...دلت میخواد از ته دلت بخندی ....
دلت میخواد فریادبزنی ....
که هنوز زندگی هست ...
که هنوز عشق هست ....

هنوز عشق هست...آره...
از صبح که صدای دوستان رو شنیدم نمیدونی چه حال خوبی دارم...منظورم از صبح ساعت ۳ تا ۶ صبحه!الان هم با اینکه تنهام ولی تنها نیستم...۱۰۰دفعه این صداها رو گوش کردم و باز تکراری نشدن برام....

آرمین سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 14:01 http://www.musicarmin.blogfa.com

آره شب یلدا مثل قبل نیس

خونه مامانبزرگم زیر کرسی - روی کرسی انار- قیصی - هندونه - فال حافظ - مشعاره - گپ- خنده - و .....


ولی کرگدن جان ممنونیم ازت

الهه نوشتت فوق العاده میباشد

صدات و بعد کلی وقت شنیدم به مامان گفتم صدای الهه مامان کلی ذوقت کرد

شب یلدات قشنگ باشه عزیزم
بوس
یا علی

مرسی آرمین..
شب یلدای خوبی داشته باشی...

مهتاب(شب) سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 14:05 http://www.night94.blogfa.com

سلام.

سلام عزیزم..ناشناس اومدی؟

سایه سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 14:16 http://fano0o0s.persianblog.ir/

متنت خیی قشنگ بود شب یلدای خوبی داشته باشی.

مررررسی...شما هم شب یلدای قشنگی داشته باشی

سهبا سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 14:32 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام عزیز . بازم یلدات مبارک و با شادی و عشق .

سلام آجی خودم...
مگه میشه این یلدا بی عشق باشه؟وقتی صداهای شماها رو دارم...وقتی اینهمه دوستتون دارم....این یلدا محشر میشه...
یلدای تو هم قشنگ آجی جونم

تلاش سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 15:29 http://hadafbozorgman.blogfa.com/

سلام عزیزم... منم مثل تو هستم هیچ سالی شب یلدای شلوغ نداشتم... واسم معنایی نداره ... خوشحالم که امسال برات با سال های دیگه فرق داره..

سلام تلاش عزیزم...
امسال به لطف محسن خانه که شب یلدام متفاوت شده....برای همه میتونه فرق کنه...خالی از لطف نیست صدای بچه ها رو گوش کنی عزیزم...
شب یلدات قشنگ خانومی

آلن سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 16:53

شب یلدای 60 و خورده ای نفری رو عشق است.
دس داش محسن هم درد نکنه. اونم عشق است.

واقعا همه ی اینایی که گفتی رو عشقه!دیگه غم خریداری نداره!
مرررسی آلن جان

آناهیتا سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 18:11 http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

سلام الهه خیلی ناز
وای که چقدر به من خوش گذشته
درسته که نتونستم شرکت کنم ولی همه دوستام هستن.دور هم می گیم می خندیم
دست جناب باقرلو درد نکنه
واقعا زحمت کشیدن
نیت این کار خیلی قشنگه

سلام آنای خیییییییییلی مهربونم...
میبینی آنا؟...اصلا یه حس خاصی دارم که نمیشه توضیحش داد...
واقعا دست مریزاد باید گفت به آقا محسن....
نیت این کار محشر بوده و نتیجه ش هم محشر شد...

م . ح . م . د سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 18:42 http://khatereha1.blogsky.com/

شاید دیشب ، قشنگترین شب زندگی من بود ...

الهه منم نوشتم ازش

امشب رو هم قشنگش میکنیم محمد...
الان میخونم چشم

سیمین سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 18:46 http://noghre.blogsky.com

سلااااااااااام
الهه صداتو که شنیدم انگار اومدی پیشم خیلی بیشتر دوست دارم

سلااااااام عزیزم....
من پیشت هستم...شک نکن...کاش تو هم شرکت میکردی سیمین جونم...دوست داشتم صدای قشنگت رو بشنوم

پاییز بلند سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 19:20 http://www.paizeeboland.blofgsky.com

دروووووووووووووووووووووووووووووووود
دیشب فوق العاده ترین شب عجیب و دوسداشتنیه عمرم بود

دروووووووووووووووووووووووووووووووووووووود متقابل...
آره واقعا....از صبح تا حالا صداتون رو چندین بار گوش کردم....خیییییلی خاطره ی قشنگی شد واسم این بازی....

سپیده سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 19:23 http://setaresepideashk.persianblog.ir

سلام عزیزم اول بگم که این عکس چقدر صمیمی هرگز شب یلدایی این چنینی رو با کرسی و میوه های رو کرسی سر نکردم نمیدونم چه طعمی داره اما نگاه کردن به این عکس حس حسرت عمیقی رو بدلم ریخت ... کاش حداقل یکی بود یه شب منو دعوت به نشستن زیر کرسی خونه اش میکرد با جون و دل میپذیرفتم حیف !!

عزیزم با شنیدن صدات بهت نزدیکتر شدم و حالا مطمئن شدم تو همونی هستی که با یه دل دریایی همه رو جذب خودش کرده نه هیچ چیز دیگه تو لایق دوست داشتنی و من دوستت دارم و اینو بدون امشب برای منهم از اون یلداهای بیاد ماندنی با صدای گرم شماها

سلااااااام عزیز دلم...
آره منم حسرت یه بار نشستن زیر کرسی رو دارم...کرسی ای که دورش پر از آدم باشه....
منم صداتو شنیدم سپیده جون...صدای خیلی زیبایی داری...کیامهر حق داشت...مررررررسی عزیزم...همیشه منو شرمنده میکنی...حالا دیگه هممون پیش همیم...امشب یلدای متفاوتیه...پر از عشق و صفاست....
منم دوستت دارم عزیز دلم

سپیده سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 19:24 http://setaresepideashk.persianblog.ir

نمیدونم چرا نمیتونم واسه میکائیل کامنت بذارم همینجا با اجازه ی تو بهش میگم قصور از من نیست از وب وردپرس عذر منو بپذیر دوست خوب

یلدای تو و میکائیل مبارک البته تک تک

خواهش میکنم..اجازه ی ما هم دست شماست...
مرررررسی عزیزم..یلدای تو هم مبارک و قشنگ

میکائیل سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 19:44 http://sizdahname.wordpress.com

امان از این ورد پرس ملعوووون
خب تقصیر من نیست
برمم بزنم چششونو درارم....

تو خون خودت رو کثیف نکن در این شب عزیز....اینجا به هم سلام کنین خب

بهنام سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 23:33 http://www.delnevesht2010.blogfa.com

سلام/ تناقض!!!
پست صوتی: جمعتون ۲ نفره بوده یا نهایتآ ۳ نفره!!!!!
پست نوشتاری:
یادم نمیاد تو هیچ شب یلدایی،جمعمون از ٦نفر بیشتر شده باشه!!!!
(بهنام نکته سنج!)

سلام...بهنام نکته سنج...یه بار دیگه صدامو گوش کن!گفتم تو این چند سال جمعمون نهایتا ۳ نفره بوده!توی پستم گفتم که کلا یادم نمیاد از ۶ نفر بیشتر بوده باشیم!که اونم مال خیلی سال پیشه!حالا بفرما تناقض اینها کجاست؟!!!

نیما سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 23:35 http://www.arezuhaye-aghaghi.blogsky.com

سلام ! شب یلدای به یاد ماندنیی بود دوست عزیز ! کلی حال کردم با پستت !

سلام...واقعا این شب یلدا خاطره شد.....
من بیشتر حال کردم با پستت نیما جان

بهنام چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 00:21 http://www.delnevesht2010.blogfa.com

حالا واسه اینکه ما ضایع نشیم : یه تناقض کوچولو که دارن ندارن؟! خیلی کوچولو اینقد!!!!!!!

تا ما میایم بگیم باهوشیم ملت میزنن تو پرمون آه!!!

آقا شما باهوشین..من جسارت نکردم....اصلا این هواااااااااااا تناقض دارن....خوبه؟

روشنک چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 00:44 http://hasti727.blogfa.com

سلام گلم خوبی؟
من نبودم اینجا غوغایی بوده ها
صدای تک تک بچه ها رو شنیدم و دلم میخواست اینهمه یکی بودن رو ساعت ها ببوسم
ازتون ممنونم که امشب تنها نبودم

سلام روشنک جونم....خوبم...تو خوبی؟آرومی؟
واقعا جاتو ۱۰۰۰بار تو دلم خالی کردم روشنک.....جای خودت و حرفا و صدات خیییلی خالی بود....امشب شب عجیبیه روشنک...خیلی عجیب....

فلوت زن چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:18 http://flutezan.blogfa.com/

الهه جونم من از دوران کودکیم تا حتی جوونیم چندان خاطره ای از شبهای یلدا ندارم ! چون همیشه تنها بودیم توو خونه خودمون ! هیچ کدوم از مادر بزرگهام اهل ِ اینجور مراسمات و رسم و رسومات نبودن ! تازه دو سه ساله که این شبا برام خاطره ساز شدن !
و مهم امساله و این حرکت زیبای کرگدن و البته حمایت دوستای گل وبلاگ نویس !
خیلی خوشحالم ! خیلی ! و این الان اشک شوقه !

دیشب مامان بهم گفت وقتی ۵-۴ ساله بودم همه میومدن خونمون و دور هم جمع میشدیم!!!بعد به خاطر یه سری اتفاقات کم کم این خونه خالی شد....فکرش رو بکن شب یلدای شلوغ من وقتی بوده که اصلا هیچی ازش یادم نمیاد!این چند سال اخیر هم که........بگذریم...
دیشب شب محشری داشتم حنانه...هزاران مرتبه خدا رو شکر...واقعا دم آقا محسن گرم...اصلا اتفاقات خوب دیشب زیاد بودن...شکر...
قربونت برمممم...اشکت همیشه از سر شوق باشه ایشالا(آیکون بوووووووس)

بانو چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:06 http://banu.blogsky.com/

سلام الهه مهربون
صدات رو شنیدم، چه روح لطیفی داری تو دختر
امیدوارم شی یلدای خوبی رو گذرونده باشی...

سلام عزیزم...
وااای...مرسی بانوی عزیزم...
شب یلدای معرکه ای بود عزیز دلم...ممنونم..ایشالا برای شما هم به خوبی گذشته باشه

هاله بانو چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:46 http://halehsadeghi.persianblog.ir

سلام
یمنم ه چیزی رو دیروز تازه فهمیدم
این که دور هم جمع شدن تو شب یلدا تو این زمونه فقط یه خاطره است که تو ذهن همه هک شده اما اتفاق نمی افته به قول خودت تنهایی تو این شب یه جورایی اپیدمی شده
از بازی کرگدن خیلی لذت بردم هر چند که توش شرکت نکردم
به هر حال امیدوارم شب خوبی رو گذرونده باشی

سلام...
آره همه یه جورایی تنهان....من خیلی کم دیدم این سالها کسی شب یلدای شلوغی داشته باشه....ولی شب یلدای دیشب واقعا محشر بود....کاش شرکت میکردی هاله بانوی عزیز...
مررررسی...شب خوبی بود...امیدوارم واسه شما هم خوب گذشته باشه...

م . ح . م . د چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:55 http://khatereha1.blogsky.com/

الهه این پستتو حذف کن تا ژوزفین بازم بیاد پست اول

یعنی بنده تا ابد پست ننویسم؟اتفاقا پست مینویسم که ژوزفین هی بره پایینتر و بعد هم بره تو یه صفحه دیگه!خیلی طالبشی باید زحمت بکشیچشماتو هم درویش کن!

رها بانو چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:19 http://raha-banoo.persianblog.ir/

سلااااااااااااام الهه جونم ...
صداتو دانلود کردم و گوش دادم ...
عزیزم ... چقدر صادقانه همه چی رو بیان کرده بودی ... خیلی دوستت دارم ... از صداقت کلامت خیلی خیلی خوشم اومد ...
خیلی دوست داشتم منم شرکت کنم ولی نمیدونم چرا هر دفعه پشیمون میشدم ! ... اما حالا دلم خواست !

سلاااااااااااااااام رهای خوبم...
مررررررسی عزیزم...تو لطف داری مهربون من...منم دوستت دارممم...
کاش شرکت میکردی....دوست داشتم صداتو بشنوم عزیز دلم..ایشالا تو بازی نوروزی شرکت کنی و منو خوشحال کنی

افروز چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 14:07 http://apoji.persianblog.ir

الهه من قبلا اینجا کامنت گذاشته بودم پس کوش؟؟؟
خوب دوباره میگذارم دلم گرفت وقتی گفتی گاهی تو این شب آدم بیشتر احساس تنهایی میکنه
به امید اون روز که خودت بشی یه خانواده و هیچوقت تنها نباشی عزیزم

افروز جونم کامنتا همش همینه...ظاهر و باطن...من که کامنت پاک نمیکنم عزیز دلم
دلت نگیره افروز مهربونم...خدا رو شکر و به لطف آقا محسن این شب یلدا اصلا تنها نبودم....صدای شماها باهام بود...
مرررررسی عزیز دلم...یه دنیا ممنون

کیامهر چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 15:42 http://javgiriat.blogsky.com/

چه خاطره ای شد الهه نه ؟
بعدها هر وقت یاد شب یلدا بیفتیم
مطمئنا امشب رو هم به یاد میاریم

بهترین خاطره شد کیامهر....بهترین یلدای من بود تو اینهمه سال...آره واقعا...خاطره ش هیچوقت از قلب و ذهنمون پاک نمیشه...

فلوت زن چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 15:57 http://flutezan.blogfa.com/

من دیشب دو تا کامنت برات گذاشتم پس چرا یکیش نیست ؟!! عجیبه !!!!
البته اولی رو وقتی ثبت کردم گفت باید تائید شود ولی دومی رو به نمایش گذاشت ! یعنی بهت نرسیده ؟!
آخه کلی از احساساتم برات نوشته بودم وقتی که صدای قشنگتو شنیدم ! ای بلاگ اسکای نامرد لامروت !!! این بلاگ اسکای هم که مثل پرشین بلاگ داره بدجنسی می کنه !!!
بابا همتون جمع کنید بیائید توو بلاگفا !!!

جدی میگی حنانه؟!!!!کامنتهای من که تاییدی نیستن اصلا!یعنی چی گفته باید تایید بشه؟!!!
شاید تو پست قبلی گذاشتی حنانه...توی پست قبلی ازت کامنت دارم که راجع به صدام گفتی...یه چک بکن بهم بگو...
به ما که رسید آسمون تپید!اینم از شانس ماست!

مامانگار چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 16:38

...حق باتوئه الهه جان...
امسال یلدای دیگه ای داشتیم...
یه عالمه مهربونی مهمون مون بودن...
..یه عالمه گل خوشبو و معطر....

بله مامانگار جان...یلدای امسال فرق داشت با همه ی یلداهای دیگه...صدای شما و بقیه ی دوستان گرمی خونه ی ما شد...مررررررسی

کورش تمدن چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 16:57 http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
خیلی خوشحالم که بهتون خوش گذشته
و تونستی شب یلدایی رو بسازید بیاد ماندنی
ایشالله همه روزاتون مثل دیشب باشه

سلاااام بر خبرنگار مشنگ آباد
صدای شما کم بود تو این شب یلدا...جاتون خالی بود....
مررررسی...ایشالا روزای همه قشنگ و به یادموندنی باشن....

فلوت زن چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 19:08 http://flutezan.blogfa.com/

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.
اگه یه روز ببینمت ! ( نو نوشت )
..................................
الهه جونم کامنتای پست قبلیتو چک کردم ولی نه اونجا نبود ! غیر از اون کامنت یه کامنت دیگه برات گذاشته بودم نمی دونم چرا آخرش نوشت باید تائید شود ! یکبار هم این اتفاق توو وبلاگ کرگدن افتاد و کامنتی که ارسال کردم زد باید تائید شود ولی بعداً دیدم کامنتم اصلاً نیست ! اشکال نداره خانومی ! پیش اومده ! فقط توصیف کرده بودم که چه حس های خوبی از شنیدن صدات داشتم !

سلااااااااام...میام پیشت عزیزم...
ای باباااااامحبتت برام یه دنیا ارزش داره عزیز دلم.....مرررررسی...مررررررسی...مررررررررررررسی

سپیده چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 22:16 http://setaresepideashk.persianblog.ir



چه کنیم با ایکونهای بلاگ اسکای شما ... به جای بوس و بغل و فشار و فدات شم باید از این خرچنگ قورباغه ها استفاده کنیم اما خودت بفهم عزیزم منظورمو ...

تو هر چی میخوای آیکون بذار من منظورت رو میفهمم...الان یه عالمه بوس و بغل و فشار اینجا میبینم
دوستت دارم یه دنیااا

دخترک زبون دراز چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 23:48 http://www.dokhtarezabonderaz.blogfa.com

سلام.عزیزم امشب صدات رو شنیدم .چه با احساسی خانمی...

سلام خانومی....
مررررررسی عزیزم...لطف داری

سپیده پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:15 http://setaresepideashk.persianblog.ir

سلام الهه ی عزیزم محمد بی خود کرده میگه این پست رو حذف کن واسه ژوزفین ... تا وقتی این اینجاست کلی احساس دلگرمی میکنم و دلم میخواد زیر این کرسی باشم ... تازه میشه ژوزفین هم دعوت کرد زیر کرسی ذوق نداره این پسر ... یه نگاه به عنوان این پست بکنه میفهمه ... شب عشق

سلااااام سپیده جونم....این عکس رو بردار واسه خودت عزیزم...محمد بی ذوقه واقعا!

آرمین پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 13:15 http://www.musicarmin.blogfa.com

الهه ی امضا بعدا به من بده

داری معروف میشی

صدات باب فال حافظ میباشددددددد

بریکلا

نمیدونی چه اشکی کردم

هندونه زیر بغل من نذار اینقد آرمین!

هیشکی! پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 14:21 http://http://hishkii.blogsky.com

سلام آجی قربون صدای ملیحت برم.

آجی آپم

سلااااااااام عزیزم..خدا نکنهههه...صدای من ملیحه؟!!
الان میام میخونم

آرامش پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 14:24

سلام الهه عزیز

خوبی دوست نازنین

روز خوبی داشته باشی

سلام آرامش جان...

ممنونم...
مرررسی...روز تو هم بخیر

جزیره پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 14:25

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
صدایتان را شنیدیییییییییییییییییییییم
این اهنگه هم بووووووووووووووووووووود

پاشو بیا خونمون.برا کیا ستاد انتخاباتی راه انداختم البت خب رای شماها که معلومه ولی برا جو درست کردن خوبه اخه نمیدونی این جو لامصب چیکار که نمیکنه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

سلاااااااااام....
بیچاره گوش نازنینت
الان میام پیشت....این جو لامصب...

مهربان پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 14:47 http://mehrabanam.blogsky.com/

وای عجب عکسیه دلم خواست اونجا بودم
کنار اون کرسی

راستی بیا ببین چه کردم واسه کیا
یه ملیون هم ندادن هنوز

منم دلم از این کرسیا میخوااااد
چششششم....الان خدمت میرسم
یه میلیون هم با من

پرند پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 21:41 http://ghalamesabz2.wordpress.com

تو باید تو قدیم زندگی می‌کردی الهه
دهه‌ی ۳۰ و ۴۰
تو مال حالا نیستی...
تو متعلق به اون با هم بودن و سبک سنتی ایرانی هستی...
اون زیر کرسی بودن حس شیرین و خوبیه...
من تجربه‌ش کردم وقتی بچه بودم...
وقتی از سرما می‌لرزی و هجوم می‌بری زیر لحاف کرسی که گوشه‌ی اتاق کز کرده و تا صبح با دخترخاله و دختردایی می‌گی و می‌خندی و هر از گاهی هم غر بزرگ‌ترها رو می‌شنوی...
یادآوریش شیرین و دوست‌داشتنیه...
ولی دلم نمی‌خواد دیگه تو اون روزا زندگی کنم...
حتی اگر همه‌ی روزهای الآنم تو سرما و تنهایی بگذره...
شاید عادت کردیم به ماشینی بودن...

شاید هم اون موقع زندگی کردم و حالا دوباره اومدم تو این دوره!
آره شیرینه پرند...ما هیچوقت کرسی نداشتیم..یادمه مامان پتو رو مینداخت رو شوفاژ و میگفت بدویین زیر پتو......چه حالی میداد اون گرما....
من هنوز هم اون موقع ها رو دوست دارم...نمیدونم چی بگم پرند...تو انتخابت رو کردی...هرجور که راضیت میکنه زندگی کن...حتی اگر این ماشینی بودن بهت لذت میده....

مهتاب(شب) جمعه 3 دی‌ماه سال 1389 ساعت 15:20 http://www.night94.blogfa.com

سلام.شب یلدا هم تموم شد...
از همین الان شب یلدای سال بعد رو بهتون تبریک میگم

سلاااام مهتاب خانومی...
آره شب یلدا تموم شد ولی خیییییییلی خوب بود....
مرررررسی عزیزم

دختر ایرونی شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 00:59 http://iranian-girl22.blogfa.com

صدات فوق الاده بود عزیزم خیلی از حرفات لذت بردم با اینکه یکمم دلم گرفت!
اما ممنون

شما لطف داری عزیزم...من معذرت میخوام که باعث شدم دل مهربونت بگیره...من ممنونتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد