دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

روز مادر...روز عشق


دخترها،بالقوه "مادر" زاییده میشوند...از همان کودکی مادر بودن را تجربه میکنند....عروسکهایشان را در آغوش میگیرند...دست عروسکهایشان را میگیرند و به گردش میبرند...برای عروسکهایشان قصه میگویند...عروسکهایشان را روی پاهایشان تاب میدهند و لالایی میخوانند...در دیگهای کوچکشان غذای خیالی میپزند و با شوق غذا در دهان عروسکهایشان میگذارند...با مهربانی به عروسکشان که غذا نمیخورد نگاه میکنند و میگویند "سیر شدی؟باشه"...جارو به دست میگیرند و اتاق کوچکشان را جارو میزنند و مثل یک زن کامل،دست به کمر میزنند و کش و قوسی می آیند و میگویند"آخیش"....

دخترکان،برای خواهرها و برادرهای کوچکترشان مادری میکنند...با شوق آنها را بغل میکنند،حتی گاهی باحوصله تر از مادرانشان...از خوراکی های خود میگذرند و آن را بین کوچکترها تقسیم میکنند...بزرگتر که میشوند،مرهم دردهای خواهران و برادرانشان میشوند...میشوند گوش شنوا...سنگ صبور....

مادر درون دخترها،با قد کشیدنشان قدرتمندتر میشود...گاهی میشوند مادر پدرشان...مادر مادرشان...مادر عشقشان...

پیمان زناشویی که میبندند،"زن" نامیده میشوند...حس مادری شان وسعت می یابد...گاهی مثل یک مادر،پناه همسرانشان میشوند...گاهی مجبورند بوی مادر داشته باشند برای مردهایشان...

بعد "مادر" میشوند....بزرگ میشوند...روحشان قد میکشد...تجربه میکنند بیقراری و قرار را...درد و آسایش را...نگرانی و آرامش را...صبوری را......ایثار را...یکی شدن را...عشق را...عشق را....عشق را......

مادر رنگ و بویی از خدا دارد...میبخشد بی توقع...عشق میورزد بی حساب...همیشه منتظر است تا فرزندش به آغوشش برگردد....حتی اگر بی وفاترین فرزند باشد....

فردا روز مادر است...روز زن.....

در روزگاری که بسیاری از دختران،به جرگهٔ زنان نمیپیوندند و بسیاری از زنان،هرگز صاحب فرزندی نمیشوند،تبریک گفتن،تنها به مادران،کمی دور از انصاف است......پس تبریک میگویم به تمام آنها که مفهوم "مادر" بودن را دریافته اند...آنها که یاد گرفته اند تقسیم عشق را...آنها که معادلهٔ مهربانی را میدانند......

"روزتان مبارک...سایه هاتان مستدام...عشق پاکتان جاودان"