دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

یه روز خوب میاد؟؟؟

دیشب مادربزرگم داشت از مهمانی روز جمعهٔ خواهرش میگفت...از همه تعریف کرد و گفت و گفت تا رسید به یکی از خانومهای فامیل که خودش توی مجلس نبوده و وقتی مادربزرگم سراغش را از خواهرهایش میگیرد،برایش تعریف میکنند که چه ها برای زن اتفاق افتاده...میگفت دختر اولش طلاق گرفته و حالا بعد از 6 ماه برگشته صیغهٔ شوهرش شده...یعنی شوهرش عقد دائمش نکرده...دختر دوم که مدتها پیش از شوهر معتادش طلاق گرفته بود به ام اس مبتلا شده و حالش چندان خوب نیست...پسر اولش که معتاد بود و گویا ترک کرده...حالا کوچکترین پسرش هم رفته کمپ برای ترک...و پسر دومی اش در رفتگی شدید کتف پیدا کرده در دورهٔ سربازی و نمیدانم چطور شده که کتفش کلاً نابود شده و حالا پلاتین گذاشته اند توی کتف تا بازویش...اینها را که گفت،من که مات و مبهوت مانده بودم،زیر لب گفتم "چقدر خبر خوب توی یه مهمونی...چه مهمونی پرباری!!!"...عرفان که کنارم نشسته بود بازویش را انداخت دورم و مرا به خودش فشرد...انگار فهمیده بود هیچ حالم خوب نیست از تصور حال آن زن با اینهمه مصیبتی که سر بچه هایش آمده...مادربزرگم که حالم را دید فوری گفت "البته یه خونوادهٔ خیلی خوب اومدن دختر دومی رو گرفتن واسه پسرشون...دخترش خیلی راضی و خوشحاله" و من لبخند بی رمقی زدم...توی دلم گفتم "وه چه نیکبختی بزرگی!"

درد آدمها زیاد است...خیلی زیاد...دردهای این زن از فقر شروع شد...از یک شوهر بی کار و بی عار شروع شد...مجبور شد برود توی خانه های مردم کار کند...پرستاری سالمندان را بکند...کار نیمه وقتش تبدیل شد به کار تمام وقت و مجبور بود از یک خانم سالخورده 24 ساعته پرستاری کند تا پول خوبی نصیبش شود...لابد میخواسته با پول خوبش برای پسرهای کوچکترش کار و کاسبی راه بیندازد...یا به دختر بیمارش برسد...یا خرج خانه را بدهد که بچه ها احساس کمبود نکنند...اما همین غایب بودنش در خانه،خانواده اش را متلاشی کرد...هیچ تقصیری هم ندارد...خیلیها چنین آدمهایی را از سر شکم سیری قضاوت میکنند...میگویند "اگه مینشست رو سر زندگیش و حواسش رو به بچه هاش جمع میکرد اینجوری نمیشد" اما هیچکس نمیگوید آنوقت خرج همان بچه ها را از کجا درمی آورد؟...از گرسنگی مردن بهتر بوده یا این زندگی؟خدا هیچ کس را بر سر این دو راهی قرار ندهد که انتخاب مشکل است و نتیجهٔ هر دو هم بدبختی...

از دیدن اینهمه بیچارگی آدمها،از اینکه ببینم و هیچ کاری از دستم برنیاید خسته ام...


+گوش کنید




شهر خالی،جاده خالی،کوچه خالی،خانه خالی  


جام خالی،سفره خالی،ساغر و پیمانه خالی


کوچ کرده دسته دسته آشنایان عندلیبان


باغ خالی، باغچه خالی، شاخه خالی، لانه خالی


وای از دنیا که یار از یار می‌ترسد


غنچه‌های تشنه از گلزار می‌ترسد


عاشق از آوازه‌ی دیدار می‌ترسد


پنجه‌ی خنیاگران از تار می‌ترسد


شهسوار از جاده‌ی هموار می‌ترسد


این طبیب از دیدن بیمار می‌ترسد


سازها بشکست و درد شاعران از حد گذشت


سالهای انتظاری بر من و تو بد گذشت


آشنا ناآشنا شد، تا بلی گفتم بلا شد


گریه کردم ناله کردم حلقه بر هر در زدم


سنگ سنگ کلبه ای ویرانه را بر سر زدم


آب از آبی نجنبید خفته در خوابی نجنبید

***

چشمه‌ها خشکید و دریا خستگی را دم گرفت


آسمان افسانه‌ی ما را به دست کم گرفت


جام‌ها جوشی ندارد عشق آغوشی ندارد


بر من و بر ناله‌هایم هیچکس گوشی ندارد


شهر خالی، جاده خالی، کوچه خالی، خانه خالی


جام خالی، سفره خالی، ساغر و پیمانه خالی


کوچ کرده دسته دسته آشنایان عندلیبان


باغ خالی، باغچه خالی، شاخه خالی، لانه خالی

***

باز آ تا کاروان رفته باز آید


باز آ تا دلبران ناز ناز آید


باز آ تا مطرب و آهنگ و ساز آید


تا گل افشانم نگار دل نواز آید


باز آ تا بر دریها قصه اندازیم


گل بیفشانیم و می در ساغر اندازیم

نظرات 12 + ارسال نظر
زیتون یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:12 http://zatun.blogsky.com

آوا یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:54

من هم دیدم مادری رو که هم درد فقر رو داره به
دوش میکشه.هم اعتیاد3تا از پسراش.که همه
نابغه هستن. دامادش بعد از بازنشستگی و
سرهنگ تمامی به اعتیادشدید مبتلا شده،‌در
صورتی که دختری دارند که عقب مانده
ذهنیست. پسر اولش طلاق گرفته و دوپسر
دیگرش اعتیاد شدید و پسر سوم مهندس
عمران فلان دانشگاه خوب صنعتی نیز
اعتیاد به کراک.هر وقت میبینم این مادر رو..
چی بگم...اینارو نگفتم بارت سنگینتر بشه
الهه جانم گفتم که بدونی متاسفانه درد
زیاده ولی مرهمی نیست که نیست......
فقط می تونیم دعا کنیم که خدا بهشون
صبر بده و نیرویی که بتونن تحمل کنن و
زودتر از یه جایی یه روزنه ای یه نوری
بتابه تا بتونن بلند شن............انشالله
یاحق...

اگر هر آدمی نسبت به وسع و توان خودش کمک کنه به اونایی که نیاز دارن،اگر اونایی که قدرتی دارن به فکر این قشر باشن...دیگه نیازمندی نمیمونه تو دنیا...مشکل اینجاست که اونایی که میتونن کمک کنن خیلی بیشتر از اونی که ما فکر میکنیم،به فکر ویلا رو ویلا گذاشتن و خونه رو خونه خریدن هستن.......

مامانگار یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:13

دل آدم بدرد میاد...و بارها و بارها این واقعیات تلخ رو میشنوه و آه از نهادش برمیاد...........ولی باز باید گفت...هرکدام سرنوشتی و راهی داریم در این سفر...که داریم میریم..حکایت هیچکس بر دیگری روشن نیست...همانطور که حکمتش !!
سلام الهه جان...

سلام مامانم
میدونین مامان جانم...روی راه و حکایت هرکس خیلی عوامل خارجی و محیطی اثر دارن...برای همین اینهمه توی هر دین و آیین و مسلکی توصیه شده به کمک به هم نوع...به عشق به نوع بشر...ولی آدمها همدیگه رو رها کردن...این زن هم میتونست حمایت بشه ولی نشد...و هزاران مورد اینجوری هستن...بی پناه..بی کمک...که دچار جبر محیط شدن...و این خیلی درد بزرگیه...ماهایی که کار زیادی ازمون برنمیاد دردمون میاد اما خیلی از اونایی که کارهای بزرگی ازشون ساخته ست ککشون هم نمیگزه و اصلاً از درد این آدما بیخبرن...انگار سنسورهای درد و وجدانشون خاموش شده....

جزیره یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 14:02

عزیزم...

adam barfi یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 15:57 http://adambarfi71.persianblog.ir/


gah delam az in hame dard migirado faghat khoda ra faryad mizanam o gele mikonam ke chera in adamha ra mibinio kari nemikoni va dar enteha be imanam baz migardam ke zamani anghadar mehrbani mikonad ke hame heyran mishavand faghat bayad aram bengari

خداوند مهربونه..در این هیچ شکی نیست...بنده های خدا نسبت به هم بی توجه و نامهربونن متاسفانه

فاطمه شمیم یار یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 19:24

سلامم جان دلم
خوبی الهه ی نازنینم؟
منم گاهی مث مامانگار عزیزم فکر می کنم هر کی یه سرنوشتی داره که خودش هم توش دخیله و خیلی اما و اگر های دیگه...و اینکه حکمت بعضی چیزا برامون معلوم نیست
...ولی فکری که الانا مخصوصا زیادی غالب میشه به همه ی اون فکرا اینه که نمی تونم قبول کنم این همه بی عدالتی
و نابرابری تقصیر خود هر آدمیه...شاید در نگرفتن حقش کمی مقصر باشه اما نه تا این حد شکاف بین نوع زندگی آدم های کره خاکی نمی تونه یه دلیل داشته باشه...
علامت سوال ها انگار این روزا تو مغز آدم بزرگتر و بزرگتر میشن..
راست میگی الهه درد داره که نتونی کاری از پیش ببری
ولی باید به همین قطره قطره هایی که می تونیم توش سهم داشته باشیم کمی امید داشته باشیم..
عنوانت آدم رو به یه جاهایی میبره که خودت بهتر می دونی کجاست..
چقدر حرف زدم الهه جانم..
این آهنگ معرکه رو هم یه دوست برام ایمیل زده بود
خیلی حس داره..
مرسی عزیز

سلام به روی ماهت عزیز دلم....
خوبم...الان که دارم جواب کامنتت رو مینویسم یعنی ساعت 9:20 شب، عاااالیم شکر خدای مهربون...
آره فاطمه..این حد از شکاف به خاطر کم لطفی آدمهاست...هیچ ربطی به عدالت خدا هم نداره...خدا قدرت اختیار و انتخاب داده...به نظرم اینکه کله گنده های دنیا این چیزا رو میندازن گردن سرنوشت و تقدیر واسه اینه که تقصیرهای خودشون رو بپوشونن...آدم اگر انسانیتش رو گم نمیکرد الان این وضع نسل بشر و دنیا نبود...
عنوانم یه سوال واقعیه...نمیدونم عمرم قد میده که اون روز خوب رو ببینم یا نه...روزی که همهٔ آدمها خوشحال و خوشبخت باشن...فکر نکنم ببینم اون روز رو...خیلی مونده تا آدمیزاد به اونجا برسه...
قربونت برم...حرفات همیشه شیرینه برای من عزیزم...
آره...من رو اشکی میکنه این آهنگ....
مرسی از تو مهربون

حرفخونه یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 23:57

الهه؟ بهت گفته بودم؟ موزیک متن وبلاگت رو خیلی دوست دارم.
قالبن وختی میشینم پای نت این چند وخته ،وبلاگ تو رو اول باز میکنم و تا آخری که هستم تو نت موسیقی ه تو ،توی گوش منه.
حس بکری داره. از اون حس ها که همراه میشه با پتانسیل خودت. یعنی وختی دپرسم ، گوش دادن این موسیقی منو اشکی میکنه و وقتی شادم گوش دادن همین آهنگ شنگول ترم میکنه.
موسیقی ه تو ، تو این مدت ، با حس های من همراه بوده دختر.
مث مهربونی خودت ، دوستم.
به قلبم فشارت میدم و میبوسمت.
مامان فردا انژیو میشه. انرژی مثبتت رو نیاز دارم دوستم.

عزیز دلمممممممم...الان این کامنتت حال خوش امشبم رو تکمیل کرد...
خیییلی خوشحالم که موسیقی این خونه باهات همراهه مثل فکر و دل من...خود من هم عاشقشم...الهی که همیشه شاد باشی و این موسیقی شنگولترت کنه...نبینم غم بشینه تو دل مهربونت....
بیا بغلم...منم میبوسمت
یه عالمه دعای خیر و انرژی مثبت تو راهه واسه مامانت...هیچ نگران نباش...روزای سخت میگذره..مامان هم سالم و بانشاط برمیگردن خونه به حق مهربونی خدا....
--------------------------------------
رویا کلی اسمت رو صدا کردم که بیای اینجا کامنت بذاری تا بتونم این رو بگم بهت:
امروز از صبح هی اومدم وبت کامنت بذارم،کامنتدونیت کد رو نشونم نمیده...کامنت خصوصی مجزا هم که نداره بلاگفا...مثل مرغ سرکنده شده بودم!دستم به جایی بند نبود!خیلی بده هااا!عین احمقا به خودم گفتم شماره م رو بذارم برات که حداقل اینجوری ازت باخبر باشم!باز یادم افتاد که خب کجا میخوای شماره رو بذاری؟!!!!
------------------------------------
عزیز دلم...این هم تقدیم به تو:
http://s3.picofile.com/file/7550039458/Beyoglu_Asiklari_You_Are_My_Everything.mp3.html
لینک دانلود آهنگ وبلاگمه

رها سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 21:54 http://gahemehrbani.blogsky.com/

از این جور قضاوت کردن ها و یک طرفه قاضی رفتن ها الهه جون منزجرم میکنه...

کمکی از دستمون برنمیاد،حداقل قضاوت هم نکنیم و حرف بیخود نزنیم دیگه...اینکه دیگه برمیاد از آدمها،نه؟

حرفخونه چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 00:27

سلام دوستم.
وااااااای مرسی بابت لینک موزیک.
همین الان دارم داونلودش میکنم.
ممنونم از محبتت مهربون ه دوستداشتنی.

سلام عزیز دلم
خواهش میکنم...دیگه میتونی در هر حالتی گوش بدی بهش...حتی وقتی خونه نیستی و به اینجا دسترسی نداری...دیگه الان همه جا همراهت میتونه باشه.....
قربون تو رویای خوبم

ن.ح چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 20:36 http://cryptic.persianblog.ir

چه خستگی مشترکی....

الهی که یه روز برسه که همهٔ این خستگیها و دردهامون دود بشن برن هوا....

جوادی جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 00:12

قبل از انقلاب کشت تریاک در ایران آزاد بود چرا که این گیاه یک گیاه بومی کشور ایران هست و ما ایرانی ها از هزاران سال قبل این گیاه را برای داروهای گیاهی مصرف و به کشورهای دیگر ارسال میکردیم و با پول آن به خوبی زندگی میکردیم آلان نزدیک به 34 سال هست که کشت تریاک ممنوع شده اما عجیب اینکه همه معتاد به تریاک هستند تازه هر روزه میلیاردها تومان ارز از کشور خارج میشود تا تریاک تهیه شود :)
چه معادله وحشتناکی همه چیز بر عکس شده و از همه بدتر نسلی که دارد از پا در می آید ... متاسفم ...

تغییرات اینچنینی زیاد بوده طی این سالها...و متاسفانه تنها قربانی این تغییرات مردم بودن و هستن.....

فاطیما چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:00 http://http://justgod1987.blogfa.com/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد