دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

دلکده

اگر پیاده هم شده سفر کن ، در ماندن می پوسی

گاهی مورچه بودنم آرزوست!!!

میازار موری که دانه کش است....

بارها و بارها این رو شنیدیم....از بچگی مورچه رو به عنوان یه موجود کوچک زحمتکش شناختیم که کشتنش گناه داره چون بی آزاره....اما من از زحمتکش بودن مورچه نمیخوام بنویسم که تکرار مکرراته....میدونستین مورچه ها موجودات به شدت متحد و در عین حال فداکاری هستن؟

همه اینو میدونیم که مورچه ها گروهی زندگی میکنن...اتحاد زیادی دارن و از هم جدا نمیشن...میدونین وقتی آب روونۀ لونۀ مورچه ها میشه چیکار میکنن؟وقتی آب شروع میکنه از یه منفذ داخل لونه بشه؛یه گروه از مورچه ها صف میبندن و به نوبت سرشون رو داخل اون منفذ میکنن!براتون آشناست...نه؟پطرس فداکار.....هر کدوم از مورچه ها که جونش رو از دست میده مورچۀ بعدی جاش رو میگیره....این گروه از مورچه ها در واقع برای بقیه وقت میخرن...بقیه تو این فرصت دور هم جمع میشن...مورچه ها دو به دو همدیگه رو محکم میگیرن و یه "کلک" درست میکنن...یه کلک متشکل از صدها و هزارها مورچه...وقتی آب بهشون میرسه اونها روی آب شناور میشن و با این اتحاد جونشون رو نجات میدن....

ترم سوم بودم که اینا رو تو درس "انسان-طبیعت-معماری" بهمون گفتن...حالا 2 ساله که این قصه کنج ذهنمه و خیلی وقتها با یادآوریش از یدک کشیدن اسم آدم شرمنده میشم...

تو این روزها که اتحاد و حمایت از همدیگه خیلی کمرنگ شده و فداکاری هم که خدا رحمتش کنه؛خیلیها هوای هم رو ندارن...کم لطفی زیاد شده و دلها از هم دور شدن...مشکل ما غرورمونه...فکر میکنیم به تنهایی کاری از پیش میبریم...فکر میکنیم فقط و فقط خودمون مهم هستیم...و این باعث غرق شدنمونه...

این روزا دلم به عدهٔ معدودی خوشه که دارن "مورچه وار" زندگی میکنن...هوای همدیگه رو دارن و حاضرن برای هم از جون مایه بذارن...بین اینهمه سیاهی هنوز نقاط نورانی و سفید دیده میشن...و چه خیره کننده ست وجود این فرشته های زمینی....